سیوجان
شنبه 26 مهر 1393برچسب:, :: 8:29 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد

احسن بودن واحسن خواهی                                                                                                                                                                                                                                  وَاتَّبِعُواْ أَحْسَنَ مَآ أُنزِلَ إِلَیْكُم مِّن رَّبِّكُم مِّن قَبْلِ أَن یَأْتِیَكُمُ الْعَذَابُ بَغْتَةً وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ(سوره زمر آیه 55)
 و از بهترینِ آنچه از پروردگارتان به سوى شما نازل شده است پیروى كنید، پیش از آن كه عذاب، ناگهانى و در حالى كه از آن بى خبرید به سراغ شما آید.

 

تمام كارهاى خداوند به احسن وجه و بهترین شیوه انجام شده است:
 - هر چه را آفریده به بهترین وجه آفریده است. «احسن كلّ شى‏ء خلقه»( سجده، 7)، «احسن الخالقین»( مؤمنون، 14)، «فى احسن تقویم»( تین، 4)
 - داستان‏هاى او بهترین است. «احسن القصص»( یوسف، 3)
 - حكم او بهترین است. «و من احسن من اللّه حكما»( مائده، 50)
از ما نیز خواسته است كارمان به نحو احسن باشد: 
 - از بهترین سخن پیروى كنیم. «فیتبعون احسنه»( زمر، 18) 
 - بهترین سخن را بگوییم. «یقولوا التى هى احسن»() اسراء، 53) 
 - بدى را با بهترین شیوه پاسخ دهیم. «ادفع بالتى هى احسن»( فصّلت، 34)
 - پاسخ احترام مردم را بهتر بدهیم. «فحیّوا باحسن منها»( نساء، 84)
 - با مال یتیم به بهترین وجه برخورد كنیم. «لا تقربوا مال الیتیم الاّ بالتى هى احسن»( اسراء، 34)
 - با مردم با بهترین شیوه جدال و گفتگو كنیم. «جادلهم بالتى هى احسن»( نحل، 125)



دو شنبه 11 آذر 1392برچسب:, :: 21:54 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد
رُوِیَ عَن عَلِیِّ ابنِ مُوسی الِّرضا عَلَیهِما السَّلامُ قالَ: «یاعَلیُّ! اَحسِنوُا جِوارَ النِّعَمِ فَاِنَّها وَحشِیَّةٌ وَ مَا نَأَت عَن قَومٍ فَعَادَت اِلَیهِم» ترجمه حدیث علی بن شعیب می‌گوید: بر ابی‌الحسن الرضا علیه‌السلام وارد شدم، حضرت به من فرمودند: «ای علی! مصاحبت نسبت به نعمت‌ها را نیکو بدارید، چون نعمت‌ها وحشی هستند و فرار می‌کنند و این طور نیست که هر نعمتی اگر از دست قومی رفت، به سوی آنان برگردد». شرح حدیث انسان قدر نعمت‌های الهی را بداند، زیرا همیشه در دست او نیست، بلکه مانند حیوانات وحشی یک مرتبه فرار کرده و از دست او می‌رود. معلوم نیست که اگر نعمت‌ها از دست انسان فرار کرد، دوباره آن را به چنگ می‌آورد یا نه؟‌ اگر هم بتواند به چنگ آورد، با زحمت و مشقّت فراوان است. حالا صحبت در این است که انسان برای باقی ماندن نعمت‌های الهی در دست خودش و چگونگی افزایش نعمت‌ها یعنی بقا و ازدیاد نعمت‌های الهی چه بکند؟ هر دو آنها ریشه در یک چیز دارد و آن هم شکر نعمت است. حضرت امام رضا علیه‌السلام فرمودند: نیکو بشمارید، چگونه؟ ‌شکر نعمت را به جا آورید و الّا آن نعمت‌ها از دست فرار می‌کند، پس تو قابل نبودی که این نعمت‌ها را به تو بدهیم، زیرا بقا و ازدیاد نعمت، بستگی به شکر دارد. انواع شُکر شُکر هم برسه قسم است: قلبی، لفظی و عملی. قلبی: یعنی بفهمی خدا به تو نعمت را داده است. لفظی: ستایش و حمد الهی را به جا آوری و عملی، در راه رضای خداوند مصرف کنی نه در راه حرام، یعنی از علم و مال و مقام و… به حدّ توان و استطاعت خود در راه خدمت به بندگان خداوند استفاده کنیم، خداوند در قرآن می‌فرماید: «لَئِن شَکَرتُم لَأزیِدَنَّکُم وَ لَئِن کَفَرتُم إنَّ عَذَابِی لَشَدیِدُ» اگر شکر کنید، برنعمت‌های شما می‌افزایم و اگر کفران کنید به عذاب شدید گرفتارتان می‌کنم.

چرا صالحان، گرفتار مشكلات هستند و مجرمان و گنهكاران، در رفاه به سر مى‏برند؟

از آنجا كه خداوند اولیاى خود را دوست دارد، لذا اگر خلافى كنند، فوراً آنان را با قهر خود مى‏گیرد تا متذكّر شوند، چنانكه خداوند در قرآن مى‏فرماید: اگر پیامبر سخنى را كه ما نگفته‏ایم به ما نسبت دهد، با قدرت او را به قهر خود مى‏گیریم: « وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ 
لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ»( سوره حاقّه، آیه 44 - 45)نکته: 1.همه انسان‏ها حتّى پیامبر، در برابر قوانین الهى یكسانند. «و لو تقوّل... لاخذنا منه الوتین( 2. گناهان بزرگ، كیفر بزرگ دارد(لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ 
ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ)3. شرط پند پذیرى، روحیه تقواست.( لَتَذْكِرَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ )4. هیچ كس، قدرت هیچ گونه مقاومتى در برابر قهر الهى ندارد.( فَمَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ )5. تأثیر قرآن روى متقین جدى و قطعى است.( لَتَذْكِرَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ )و همچنین اگر مؤمنین خلافى كنند، چند روزى نمى‏گذرد مگر آنكه گوشمالى مى‏شوند. 



ادامه مطلب ...


شنبه 25 آبان 1392برچسب:, :: 22:16 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد

                                                                                                                                      اَم لِلْإِنسَانِ مَا تَمَنَّى‏ * فَلِلَّهِ الْأَخِرَةُ وَالْأُوْلَى‏ * وَكَم مِّن مَّلَكٍ فِى السَّمَوَاتِ لَا تُغْنِى شَفَاعَتُهُمْ شَیْئاً إِلَّا مِن بَعْدِ أَن یَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن یَشَآءُ وَیَرْضَى‏ (سوره نجم آیات 24-26)
 آیا (مى‏پندارید كه) انسان، به هر چه آرزو دارد مى‏رسد؟ پس آخرت و دنیابراى خداوندست و چه بسا فرشتگانى كه در آسمان‏ها هستند، (ولى) شفاعت آنان سودى ندارد، مگر بعد از آن‏كه خداوند براى هر كه  بخواهد و رضایت دهد، اجازه شفاعت دهد.

 

نگاهى به مبحث آرزو با توجه به آیات و روایات:
 ارزش آرزو:
آرزو عامل و انگیزه حركت و رشد است. رسول اكرم‏صلى الله علیه وآله فرمودند: «لولا الامل ما رضعت والدة ولدها و لا غرس غارس شجرها»( بحار، ج 77، ص 137) اگر آرزو نبود، نه مادرى كودك خود را شیر مى‏داد و نه كشاورزى درختى را مى‏كاشت.
حضرت عیسى‏علیه السلام، پیرمردى را دید كه بیل در دست دارد و زمین را شخم مى‏زند، گفت: خدایا! آرزو را از این مرد بگیر. دید پیرمرد بیل را كنار گذاشت و خوابید. پس از مدتى، حضرت عیسى از خدا خواست كه آرزو به او برگردد، مشاهده كرد كه پیرمرد بلند شد و شروع به كار كرد.( بحار، ج 14، ص 329)
 مهار كردن آرزو:
آرزوها باید در چارچوب امكانات، استعدادها، شرایط و ظرفیّت باشد وگرنه سر از موهومات در مى‏آورد. امام على‏علیه السلام فرمودند: «بیشترین ترس من بر شما، از هوا پرستى و آرزوهاى طولانى است».( نهج‏البلاغه، خطبه 28)



ادامه مطلب ...


شنبه 25 آبان 1392برچسب:, :: 22:13 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد

(حیوانات مسخ شده

على (علیه السلام ) مى فرماید: روزى از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم پرسیدم : یا رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم حیوانات مسخ شده کدامند؟ حضرت فرمود: آنها سیزده حیوان هستند:فیل ، خرس ، خوک ، میمون ، مارماهى ، سوسمار، شب پره (یا پرستو)، کرم سیاه ، آبى عقرب ، عنکبوت ، خرگوش ، سهیل و زهره (نام دو حیوان دریایى است )
آنگاه پرسیدم : علت مسخ اینها چه بود؛ خرس : مرد ماءبونى بود که مردها را به خود مى خواند؛ خوک : عده اى نصرانى بودند که از خدا خواستند تا غذاى آسمانى بر آنها بفرستد و با این که خواسته شان عملى شد بر کفر خود افزودند؛ میمون : کسانى بودند که روز شنبه بر خلاف دستور دینشان ماهى گرفتند؛ مارماهى : مرد دیوثى بود که همسرش را در اختیار مردم مى گذاشت ؛ سوسمار: بادیه نشینى بود که سر راه حاجیان را مى گرفت و اموالشان را مى ربود؛ شب پره : دزدى بود که خرماهاى مردم را از سر درختان سرقت مى کرد؛ کرم سیاه : سخن چینى بود که میان دوستان جدایى مى انداخت ؛ عقرب : مرد بد زبانى بود که هیچ کس از نیش زبانش ‍ آسوده نبود؛ عنکبوت : زنى بود که به شوهرش خیانت کرده بود؛ خرگوش : زنى بود که غسل حیض و غیره نمى کرد؛ سهیل : گمرک چى بود در یمن ؛ و زهره : زنى نصرانى بود و این زن همان است که هاروت و ماروت را فریفت.

 



سه شنبه 21 آبان 1392برچسب:, :: 7:37 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد

                                                                                                                                        إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً يَرْجُونَ تِجَارَةً لَّن تَبُورَ(سوره فاطر آیه 29)
 در حقيقت كسانى كه كتاب خدا را مى‏خوانند و نماز برپا مى‏دارند و از آنچه بديشان روزى داده‏ايم نهان و آشكارا انفاق مى‏كنند اميد به تجارتى بسته‏اند كه هرگز زوال نمى‏پذيرد.

 تجارت با خداوند داراى امتیازات و بركاتى است:
 1. آنچه از سرمایه داریم، (سلامتى، علم، عمر، آبرو، مال و...) از اوست پس به خود او بفروشیم. آرى، اگر فرزندى زمین و مصالح و پولى از پدر گرفت و منزلى ساخت و بعد افرادى خریدار منزلش شدند كه یكى از آنان همان پدر بود، عقل و وجدان مى‏گوید آن را به پدر بفروشد، زیرا تمام دارایى‏هایش از اوست و به بیگانه فروختن جوانمردى نیست.
 2. خداوند به بهاى بهشت ابدى مى‏خرد، ولى دیگران هر چه بخرند، ضرر و خسارت است، چون ارزان مى‏خرند و زودگذر است.
 3. خداوند كم را مى‏پذیرد، «فمَن یَعمل مثقال ذرّة» ولى دیگران كم را نمى‏پذیرند.
 4. خداوند، از روى عفو و اغماض، عیب جنس را مى‏پوشاند و با همان نواقص مى‏خرد. در دعاى بعد از نماز مى‏خوانیم: خداوندا! اگر در ركوع و سجود نمازم خلل و نقصى است نادیده بگیر و نمازم را قبول فرما. 
در دعاى ماه رجب مى‏خوانیم: «خاب الوافدون على غیرك و خسر المتعرّضون الاّ لك»( مفاتیح الجنان) یعنى باختند كسانى كه در خانه غیر تو آمدند و خسارت كردند كسانى كه به سراغ دیگران رفتند.



پنج شنبه 2 آبان 1392برچسب:, :: 21:25 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد

 ياد خدا به هنگام بلا و گرفتارى(ذيل آيه 156 سوره بقره)

 

 مصيبت‏هايى كه از طرف اوست، تصرف مالك حقيقى و خداوند در مملوك خود است. اگر انسان بداند كه خداوند حكيم و رحيم است و او نيز بنده‏اى بوده كه قبلاً هيچ نبوده؛ «لم يك شيئاً»( مريم، 67) و حتّى بعد از مراحلى هم چيز قابل ذكرى نبوده است؛ «لم يكن شيئاً مذكورا»( انسان، 1) خواهد پذيرفت كه من بايد در اختيار او باشم. او مرا از جماد به نبات، و از نبات به حيوان و از مرتبه‏ى حيوانيّت به انسانيّت سوق داده و اين حوادث را براى رشد و ارتقاى من قرار داده است. همان‏گونه كه ما دانه‏ى گندم را زير فشار، آرد مى‏كنيم و بعد نيز در آتش تنور، تبديل به نان مى‏كنيم تا مراحل وجودى او را بالا بريم.
 شعار صابران «انّا لِلّه و انّا اليه راجعون» است. در حديث مى‏خوانيم: هرگاه با مصيبتى مواجه شديد، جمله‏ى «انّا لِلّه و انّا اليه راجعون» را بگوييد.( درّالمنثور، ج‏1، ص‏377) گفتن «انّا لِلّه» و ياد خدا به هنگام ناگوارى‏ها، آثار فراوان دارد:
 الف: انسان را از كلام كفر آميز و شكايت باز مى‏دارد.
 ب: موجب تسليت و دلدارى و تلقين به انسان است.
 ج: مانع وسوسه‏هاى شيطانى است.
 د: اظهار عقايد حقّ است.
 ه : براى ديگران درس و الگو شدن است.
 مردم در برابر مشكلات و مصايب چند دسته‏اند:
 الف: گروهى جيغ و داد مى‏كنند. «اذا مسّه الشّر جزوعاً»( معارج، 20)
 ب: گروهى بردبار و صبور هستند. «وبشّر الصابرين»
 ج: گروهى علاوه بر صبر، شكرگزارند. «اللّهم لك الحَمد حَمد الشّاكرين لَك على مُصابهم»( فقره آخر زيارت عاشورا)
 اين برخوردها، نشانه‏ى معرفت هركس نسبت به فلسفه‏ى مصايب و سختى‏هاست. همانگونه كه كودك، از خوردن پياز تند، بى‏تابى مى‏كند و نوجوان تحمّل مى‏كند، ولى بزرگسال پول مى‏دهد تا پياز خريده و بخورد



شنبه 27 مهر 1392برچسب:, :: 21:54 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد

تعریف لغوی تهمت

بهتان و تهمت عبارتست از اینکه انسان در حق غیر به چیزی که راضی نیست دروغ بگوید به عبارت دیگر چیزی را به دروغ به دیگری نسبت دهد و شخصی که مرتکب گناه و عمل زشتی نشده به انجام آن متهم کند و یا عیب و نقصی را که در او نیست به او بچسباند و فرقی نیست که این نسبت دروغ در حضور او باشد یا در غیاب. 
بهتان و تهمت از گناهان کبیره است و در قرآن مجید به شدت از آن نهی، و عذاب شدیدی برای آن ذکر گردیده که به آن اشاره خواهد شد. 

بدترین نوع دروغ

در حقیقت بهتان بدترین نوع دروغ است و چنانچه اتهام شخص در غیاب وی باشد غیبت هم بشمار می‌آید و انسان در واقع مرتکب دو گناه شده است یکی دورغ و دیگری غیبت و بزرگترین ظلم در حق برادر مؤمن آنست که او را متهم به ارتکاب گناهی کنی که هرگز آنرا انجام نداده است. بهتان باصطلاح همین برچسب زدن به این و آن است که متاسفانه همواره در جوامع بشری مطرح بوده و امروزه نیز بزرگترین ابزار دشمنان و مخالفان است. آثار سوء اجتماعی تهمت



ادامه مطلب ...


جمعه 26 مهر 1392برچسب:, :: 22:22 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد


موارد نفى افراط و تفريط

 

 1. «كلوا و اشربوا و لاتسرفوا»( اعراف، 31) بخوريد و بياشاميد، ولى اسراف نكنيد.
 2. «لا تَجعل يدك مَغلولةً الى عُنقك و لاتبسُطها كلّ البَسط»( اسراء، 29) در انفاق، نه دست بر گردن قفل كن - دست‏بسته باش - و نه چنان گشاده دستى كن كه خود محتاج شوى.
 3. «الّذين اذا أنفقوا لم‏يسرفوا و لم‏يقتروا و كان بين ذلك قواماً»( فرقان، 67) مومنان، به هنگام انفاق نه اهل اسرافند و نه اهل بخل، بلكه ميانه‏رو هستند.
 4. «لا تجهر بصلوتك و لاتخافت بها وابتغ بين ذلك سبيلاً»( اسراء، 110) نماز را نه بلند بخوان ونه آهسته، بلكه با صداى معتدل نماز بخوان.
 5. نسبت به والدين احسان كن؛ «و بالوالدين احساناً»( بقره، 83) امّا اگر تو را از راه خدا بازداشتند، اطاعت از آنها لازم نيست. «ان جاهداك على ان‏تشرك بى... فلاتطعهما»( لقمان، 15)
 6. پيامبر هم رسالت عمومى دارد؛ «و كان رسولاً نبيّاً»( مريم، 51) و هم خانواده خويش را دعوت مى‏كند. «و كان يأمر اهله بالصلوة»( مريم، 15)
 7. اسلام هم نماز را سفارش مى‏كند كه ارتباط با خالق است؛ «اقيموا الصلوة» و هم زكات را توصيه مى‏كند كه ارتباط با مردم است. «اتوا الزكوة»( بقره، 43)



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 17 مهر 1392برچسب:, :: 13:21 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد

آثار ایمان و عمل صالح‏                                                                                                                                                                                                                                                                                                1-رسیدن به حیات طیب: 
 «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ » نحل، 97 
 هر كس عمل صالحى انجام دهد چه مرد باشد چه زن در حالى كه ایمان دارد ما او را زنده مى‏كنیم به زندگى پاك و پاكیزه‏اى و پاداش مى‏دهیم او را به بهتر از آنچه عمل مى‏كنند.

 

 2 - پوشاندن لغزش‏ها و اصلاح كارها:                                                                      «والذین آمنوا و عملوا الصالحات و آمنوا بما نزّل على محمد و هو الحق من ربهم كفّر عنهم سیّئاتهم و اصلح بالهم» 
 كسانى كه ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند به آنچه بر محمد صلى الله علیه وآله وسلم نازل شده و همه حق است و از سوى پروردگار نیز ایمان آوردند خداوند گناهانشان را مى‏بخشد و كارهایشان را اصلاح مى‏كند.

  3 - مشمول رحمت الهى شدن: 
 «فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِي رَحْمَتِهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِينُ» جاثیه، 30 
 كسانى كه ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند پروردگارشان آن‏ها را در رحمت خود وارد مى‏كند.

  4 - محبوبیت در جان مردم: 
 «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا» مریم، 96 
 كسانى كه ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند خداوند رحمن محبت آن‏ها را در دل‏هاى مردم مى‏افكند.



ادامه مطلب ...


دو شنبه 8 مهر 1392برچسب:, :: 22:9 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد

شرایط امر به معروف ونهی از منکر

امر به واجب، واجب است و امر به مستحب، مستحب است و نهی از حرام، واجب؛ ولی این وجوب و استحباب مخصوص گروه خاصّی است و آن طور که غزّالی تصوّر کرده، شامل یکایک مردم نمی شود بلکه با چهار شرط بر فرد ثابت می گردد:

1- علم به واجب یا مستحب و یا حرام بودن امور؛ یعنی شناخت معروف یا منکر به دور از شبهه، بنابراین در امور متشابه امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست.

2- احتمال تأثیر، بنابراین اگر بداند یا احتمال قوی بدهد که اقدامش تأثیر ندارد، واجب و مستحب نیست چون بی فایده است.

3- شخص مخاطب امر به معروف و نهی از منکر بر ادامه عمل خود اصرار داشته باشد. اما اگر نشانه ای باشد که آن کار را ترک کرده است، تکلیف ساقط می شود. چون دیگر امر به معروف و نهی از منکر بیهوده است.



ادامه مطلب ...


و اما تارکين نماز را مي توان به چهار دسته تقسيم کرد:

 .1 ترک نماز از روي انکار: يعني نماز را که يکي از ضروريات دين است، واجب ندانسته و خود را موظف و مکلف به انجام آن نمي داند، چنين شخصي کافر است.

 2.ترک نماز از روي سهل انگاري و بي اعتنايي: اين قبيل افراد با ترک نماز، مرتکب گناه کبيره شده و فاسق مي گردند.

 3.ترک نماز در بعضي اوقات: اين اشخاص در اثر ضعف ايمان و بي توجهي به آخرت، گاهي نماز خوانده و گاهي ترک مي کنند و يا اين که نماز را در وقتش بجا نمي آورند، اينان هرچند مانند دو قسم ديگر نيستند، لکن از روايات اين گونه استفاده مي شود که از ضايع کنندگان نمازند. چنانکه اميرالمؤمنين علي(ع) مي فرمايد: «هيچ عملي به پيشگاه خداوند محبوب تر از نماز نيست، پس چيزي از امور دنيا، شما را از خواندن نماز اول وقت باز ندارد، زيرا خداوند تعالي مذمّت نموده قومي را و فرموده: واي بر آن نمازگزاراني که از نمازشان غفلت کنند و در انجام آن در اول وقت مسامحه ورزند و عمداً تأخير اندازند»(وسائل الشيعه، جلد3، صفحه ي82 )

 4. ترک واجبي از واجبات نماز: يعني نماز مي خواند، اما نه آن نمازي که از او خواسته اند، بلکه نمازي که در لباس يا مکان غصبي خوانده شده و يا قرائت و اذکار واجبي را غلط مي خواند. از ظاهر روايات چنين احتمال مي رود که اين قبيل افراد نيز از ضايع کنندگان نماز به شمار مي روند. رسول خدا(ص) فرمود: «دزدترين دزدها کسي است که از نمازش بدزدد، گفته شد: يا رسول الله، چگونه از نمازش مي دزدد؟ فرمود: رکوع و سجود آن را تمام انجام نمي دهد»( مستدرک الوسائل، جلد1، صفحه ی172 (.

 طبق آنچه گفته شد، نماز نشانه ي مليّت اسلام است، اگر کسي عمداً آن را ترک کند از دايره ي اسلام خارج شده و قطعاً به آتش دوزخ الهي گرفتار خواهد آمد.

 



دو شنبه 1 مهر 1392برچسب:, :: 22:22 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد

 سيماى پذيرفتگان ولايت خدا

  آنكه ولايت خدا را پذيرفت:
 1. كارهايش رنگ خدايى پيدا مى‏كند. «صبغة اللّه»( بقره، 138)
 2. براى خود رهبرى الهى برمى‏گزيند. «ان‏اللّه قد بعث لكم طالوت ملكاً»( بقره، 247)
 3. راهش روشن، آينده‏اش معلوم و به كارهايش دلگرم است. «يهديم ربّهم بايمانهم»( يونس، 9)، «انّا اليه راجعون»( بقره، 156)، «لانضيع اجرالمحسنين»( يوسف، 56)
 4. در جنگ‏ها و سختى‏ها به يارى خدا چشم دوخته و از قدرت‏هاى غير خدايى نمى‏هراسد. «فزادهم ايماناً»( بقره، 173)
 5. از مرگ نمى‏ترسد و كشته شدن در تحت ولايت الهى راسعادت مى‏داند. امام حسين‏عليه السلام فرمود: «انّى لا ارى الموت الاّ السعادة».( بحار، ج‏44، ص‏192)
 6. تنهايى در زندگى براى او تلخ و ناگوار نيست، چون مى‏داند او زير نظر خداوند است. «ان اللّه معنا»( توبه، 40)
 7. از انفاق و خرج كردن مال نگران نيست، چون مال خود را به ولى خود مى‏سپارد.«يقرض اللّه قرضاً حسناً»( بقره، 245)
 8. تبليغات منفى در او بى اثر است، چون دل به وعده‏هاى حتمى الهى داده است: «والعاقبة للمتّقين»( اعراف، 128)
 9. غير از خدا همه چيز در نظر او كوچك است. امام على‏عليه السلام فرمود: «عظم الخالق فى أنفسهم فصغر مادونه فى أعينهم...».( نهج‏البلاغه، خ 193)
 10. از قوانين و دستورات متعدّد متحيّر نمى‏شود، چون او تنها قانون خدا را پذيرفته و فقط به آن مى‏انديشد. و اگر صدها راه درآمد برايش باز شود تنها با معيار الهى آن راهى را انتخاب مى‏كند كه خداوند معيّن كرده است. «ومن لم يحكم بماانزل‏اللّه»(مائده 44.45)



شنبه 30 شهريور 1392برچسب:, :: 22:0 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد

پیام های درد ناک                                                                                                                               پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: هنگامى كه افراد كافر و دشمن خدا مى‏ميرند و به سوى گورستان روانه مى‏شوند، به اطرافيان خود پيام‏ها ونداهايى را مى‏دهند. (پيام‏هايى كه گوش ملكوتى براى شنيدنش لازم است و امثال ما كه نمى‏توانيم بشنويم، بايد پاى سخن پيامبر واهل‏بيت اوعليهم السلام بنشينيم تا براى ما بيان نمايند).

 آن شخص كافر به اطرافيان خود مى‏گويد: 

 من از شيطان گول خوردم، اودر قالب خيرخواهى وجلوه‏گرى مرا گمراه كرد.

 من از دنيا گول خوردم، به او دل بستم و اطمينان كردم و از خدا غافل شدم.

 من از آدم‏هاى دوست‏نما گول خوردم، آنان مرا رها و خوار كردند.

 من از فرزندانم گول‏خوردم كه براى خوشى آنان دين ودنيايم را تباه كردم.

 من از ثروتم گول خوردم و در حق خدا و مردم بخل نموده و انفاق نكردم.

 و اكنون من از مدّت  طولانى قبر رنج مى‏برم و ناله‏ها دارم... .

 قبر، خانه تنگ، تاريك و وحشتناك است... .

 و در پايان مى‏گويد: «واحَسرَتاه عَلى ما فَرَّطْتُ فِى جَنْبِ اللّه...» اى واى بر من! حسرت بر من، بخاطر آن سهل‏انگارى‏هايى كه در راه خدا كرده‏ام...(278)

 در حديث ديگرى از پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله چنين مى‏خوانيم:

 سوگند به آن قدرتى كه جان محمّد در دست اوست! اگر مردم جايگاه مردگان را مشاهده مى‏كردند و گفتارشان را مى‏شنيدند، او را رها كرده و به حال خودشان اشك‏ها مى‏ريختند. زيرا روح آن مرده از بالاى جنازه‏اش فرياد مى‏زند و مى‏گويد: اى اهل و فرزندانم! دنيا شما را بازى ندهد، همان گونه كه مرا بازى داد، تمام اموالى كه در طول زندگى از حلال و حرام جمع كردم، براى ديگران گذاردم كه لذّتش براى ديگران و عقاب و مسئوليّتش براى من است. پس از آنچه بر سر من آمده بترسيد و عبرت بگيريد.(279)                         278) بحار، ج‏6، ص‏258.
279) بحار، ج‏6، ص‏161.



جمعه 29 شهريور 1392برچسب:, :: 21:56 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد

اهرم‏هاى بازدارنده‏ى گناه                                                                                                                                   همان گونه كه ترمز در اتومبيل لازم است تا آن را از سقوط در پرتگاه‏ها و خطرات كنترل كند، غرائز و خواسته‏هاى انسان نيز، نياز به كنترل دارد.
 خطوط كلى كنترل انسان در برابر گناه را مى‏توان در امور زير خلاصه نمود:
 1- تفكر در امور گوناگون.  تفكر در عاقبت گناه، عامل توبه است.
 تفكر در فناى دنیا، عامل زهد است.
 تفكر در نعمت‏ها، عامل حب خداست.
 تفكر در حوادث عبرت‏آموز، عامل تواضع است.
 تفكر در مرگ عامل كنترل هوس‏هاى نفسانى است.
 تفكر در احوال بزرگان، عامل مقایسه و رشد است.
 تفكر در عواقب كار، عامل مصونیت از گناه است.
 تفكر در عذاب الهى، عامل خوف از خداست.
 تفكر در ضعف‏ها، عامل توكل است.
 تفكر در تاریخ، عامل عبرت است.
 تفكر در آفریده‏ها، عامل ایمان به خدا است.
 تفكر در مفاسد اخلاقى، عامل تهذیب است.
 تفكر در سختى‏هاى دیگران، عامل استقامت است.
 تفكر در نیكى و مهربانى‏هاى والدین، عامل احسان به آنها است.
 از خصوصیات فكر و تفكر این است كه:
 فكر عبادتى است بى ریا، زیرا پیدا نیست تا ریا بردار باشد.



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 28 شهريور 1392برچسب:, :: 15:44 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد

 روش برخورد با مخالفان

 

 مخالفان به چند دسته تقسيم مى‏شوند كه بايد با هر كدام به نحوى عمل كرد:
 * گاهى افرادى به خاطر جهل و نادانى در برابر حقّ قرار مى‏گيرند و دشمنى مى‏كنند كه اين آيه دستور محبت و برخورد احسن مى‏دهد.
 در آيات ديگر نيز در اين‏باره آمده است:
 1. و هنگامى كه نادانان ايشان را (به سخنى ناروا) مخاطب سازند، سخنى مسالمت‏آميز يا سلام گويند. «و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما»( فرقان، 63)
 2. و چون بر بيهوده و ناپسند بگذرند، با بزرگوارى بگذرند. «و اذا مرّوا باللغو مرّوا كراما»( فرقان، 72)
 * گاهى مخالفت افراد بر اساس شك و ترديد است كه بايد با آنان از طريق استدلال و برطرف كردن شبهات برخورد كرد. 
 شك در مورد خداوند. «أفى اللّه شك...»( ابراهيم، 10)
 شك و ترديد در مورد قيامت و رستاخيز. «ان كنتم فى ريب من البعث»( حج، 5)
 ترديد در مورد نزول وحى وكتب آسمانى بر پيامبر. «ان كنتم فى ريب مما نزلنا على عبدنا»( بقره، 23)
 * گاهى مخالفت بر اساس حسادت است كه بايد با اغماض برخورد كرد. 
 برادران يوسف اعتراف به حسادت و خطاى خود كردند، كه با وعده آمرزش حضرت يوسف روبرو شدند. «انّا كنّا لخاطئين... لا تثريب عليكم اليوم»( يوسف، 91 - 92)
 هابيل، در مقابل حسادت برادرش قابيل گفت: اگر تو قصد كشتن من را دارى، من (هرگز) دست به چنين كارى نمى‏زنم. «لئن بسطت الىّ يدك لتقتلنى ما انا بباسط يدى اليك لاقتلك»( مائده، 28)
 * گاهى مخالفت به خاطر حفظ موقعيّت و رفاه و كاميابى‏هاى مادّى است. در اين موارد اتمام حجّت كافى است و آيات «ذرهم»( انعام، 91 و حجر، 3) (آنان را به حال خود واگذار) و «اعرض عنهم»(، 42 ، نساء، 63 و 81.) (از آنان رويگردان و دورى كن) مطرح است.
 * گاهى مخالفت، در قالب كارشكنى و هَجو و تضعيف ايمان مردم است كه برخورد با اين گروه را آيات ذيل در قالب برخورد شديد با آنان و قطع رابطه و دستگيرى و گاهى اعدام مشخص مى‏كند:
 «واغلظ عليهم»( توبه، 73) با سختى و شدّت با كفّار برخورد كن. 
 «اذا سمعتم آيات اللّه يكفر بها و يستهزء بها فلاتقعدوا معهم حتّى يخوضوا فى حديث غيره»( نساء، 140) و چون بشنويد كه به آيات خدا كفر مى‏ورند و آنان را به مسخره مى‏گيرند، نبايد با آنان بنشينيد تا به گفتارى ديگر بپردازند.
 «لا تتخدوا اليهود و النصارى‏ اولياء»( مائده، 51) يهود و نصارى را دوست و سرپرست خود نسازيد.
 «اخذوا و قتّلوا تقتيلا»( احزاب، 61) كفّار را بگيريد و به شدّت به قتل رسانيد.
 * گاهى دشمنى آنان با دست بردن به اسلحه و مبارزه‏ى مسلحانه است كه قرآن مى‏فرمايد: «فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى‏ عليكم...»( بقره، 194) همان گونه آنان بر شما تعدّى كردند بايد با آنان مقابله به مثل كنيد.

 



چهار شنبه 27 شهريور 1392برچسب:, :: 23:21 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد

حساب و جزاى كارهاى انجام نشده

در فرهنگ اسلام براى انسان دوگونه حساب و جزا ثبت مى شود:
1 كارهايى كه خودش انجام داده است .
2 كارهايى را كه انجام نداده ، ولى تصميم بر انجام آن داشته است .
توضيح آنكه : بر خلاف قوانين حقوقى اين جهان كه تنها روى كارهاى انجام شده حكم صادر مى كنند و نسبت به افكار و انگيزه ها و آرزوها و نيّت ها عكس العملى نشان نمى دهند، اسلام ، هم براى كارهايى كه انسان انجام داده و هم نسبت به انگيزه و نيّت هايى كه در دل داشته و به مرحله عمل نرسيده حساب باز نموده است ، به طورى كه هرگاه انسانى در مشرق زمين عمل صالح يا فاسدى انجام دهد، هرچند سال ها بلكه قرنها از آن گذشته باشد و ديگرى در مغرب نسبت به انجام آن كار راضى يا ناراضى باشد، در دادگاه عدل الهى به هنگام جزا يا كيفر، پاى او را نيز به ميان مى كشند.
اين رضايت باطنى و پيوند مكتبى ، علاوه بر اينكه يك حقيقت قابل ملاحظه اى در سازندگى انسان است ، از درون نيز نقش مهمّى 



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 27 شهريور 1392برچسب:, :: 1:5 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد

توبه در قرآن(ذيل آيه 60 سوره مريم)

 

 1. معمولاً قرآن كريم بدنبال آيات عذاب، جمله‏ى «الاّالّذين تابوا» يا جمله‏ى «الاّ من تاب» را آورده تا بگويد: راه اصلاح، هرگز بر كسى بسته نيست.
 2. توبه، واجب است. زيرا فرمان خداوند است. «توبوا الى اللّه»( تحريم، 8)
 3. قبول توبه‏ى واقعى قطعى است، زيرا نمى‏توان باور كرد كه ما به امر او توبه كنيم ولى او نپذيرد. «هوالّذى يقبل التوبة عن عباده»( شورى، 37)، «هوالتّواب الرحيم»( بقره، 37)
 4. خداوند هم توبه را مى‏پذيرد و هم كسانى را كه بسيار توبه مى‏كنند دوست دارد. «يحبّ التّوابين»( بقره)
 5. توبه، بايد با عمل نيك و جبران گناهان همراه باشد. «تاب و عمل صالحا»( فرقان، 71.)، «تاب من بعده و اصلح»( انعام، 54)، «تابوا واصلحوا و بيّنوا»( بقره، 160)
 6. توبه، رمز رستگارى است. «توبوا ... لعلكم تفلحون»( نور، 31)
 7. توبه، وسيله‏ى تبديل سيئات به حسنات است. «الاّ من تاب و عمل صالحاً فاولئك يبدّل اللّه سيئاتهم حسنات»( فرقان، 70)
 8. توبه، سبب نزول باران است. «توبوا ... يرسل السماء»( هود، 52)
 9. توبه، سبب رزق نيكو است. «توبوا اليه يمتّعكم متاعاً حسنا»( هود، 3)
 10. توبه در هنگام ديدن آثار مرگ و عذاب پذيرفته نمى‏شود. «حتّى اذا حضر احدهم الموت قال انّى تبت الان»( نساء، 18)
 11. خداوند علاوه بر قبول توبه، لطف ويژه نيز دارد. «هو التّواب الرحيم»( بقره، 37)
 «ثمّ تاب و اصلح فانّه غفور رحيم»( انعام، 54)، «ثمّ تاب عليهم انّه بهم رؤف رحيم»( توبه، 117)
 «الاّ مَن تاب و آمن و عمل صالحا فاولئك يدخلون الجنّة»( مريم، 60)
 «ثمّ توبوا اليه ان ربّى رحيم ودود»( هود، 90) در اين آيات در كنار توبه به مسئله رحمت و رأفت و محبّت الهى اشاره شده است.
 12. قرآن ترك توبه را ظلم و هلاكت دانسته است. «و من لم يتب فاولئك هم الظالمون»( حجرات، 11) «ثم لم يتوبوا فلهم عذاب جهنّم»( بروج، 10)

 

 



سه شنبه 26 شهريور 1392برچسب:, :: 1:21 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد

صفات مومن
صفات مؤمنين در قرآن بطور مفصل بيان شده است ولي براي رعايت اختصار به بعضي از آنها اشاره مي‌نمائيم.
الف: صفات فردي:
1. خشوع در نماز «الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» يعني: «مؤمنين كساني هستند كه در نماز خويش خاشع و فروتن هستند و ديده بر سجده‌گاه خود دارند و به اين سو و آن سو نمي‌نگرند و دلشان در گرو مهر و عشق به خداست.
2. دوري از گفتار و عملكرد بيهوده «وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» مردم با ايمان كساني هستند كه از هر گفتار و نوشتار و عملكرد بيهوده و بي‌ثمر و بي‌اهميت روي مي‌گردانند. چراكه به باور آنان چنين گفتار و كردار بيهوده و زشت و ناپسند است و بايد از آن دوري جست.
3. پاكدامني: «وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ» آنان (مؤمنان) كساني هستند كه دامن خويش را حفظ مي‌كنند، منظور از حفظ دامن خويش، اين است كه رابطة جنسي آنان تنها در قلمرو خانه و خانواده، و در چهارچوب مقررات شرعي و اخلاقي و انساني است. و هرگز خود را با پستي و زشتي گناه آلوده نساخته، و دامان به حرام و گناه نمي‌آلايند، و چشم و دل و جسم را از حرام حفظ مي‌كنند.
4. دوري از بدگماني، غيبت، بدگوئي، تجس
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً»[2] ترجمه: «اي كساني‌كه ايمان آورده‌ايد دوري گزينيد از بعضي گمان‌هاي (بد)، كه آن گمانها گناه است، و تجسس در عيوب ديگران نكنيد (از چيزهائي كه از بدي ايشان بر شما پنهان است) و غيبت و بدگوئي از يگديگر نكنيد.



ادامه مطلب ...


دو شنبه 25 شهريور 1392برچسب:, :: 1:28 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد

                        إِنَّ رَجُلاً أَتى سَيِّدَنا رَسولَ اللّه صلى الله عليه و آله فَقالَ: يا رَسولَ اللّه عَلِّمنى خُلقا يَجمَعُ لى خَيرَ الدُّنيا وَالخِرَةِ فَقالَ صلى الله عليه و آله : لاتَكذِب؛

مردى به رسول خدا صلى الله عليه و آله عرض كرد: به من اخلاقى بياموزيد كه خير دنيا و آخرت در آن جمع باشد، حضرت فرمودند: دروغ نگو.

(بحارالأنوار، ج72، ص262، ح43)

اخلاق امام على عليه السلام:

لَيسَ الكَذِبُ مِن خَلائِقِ الإِسلامِ؛

دروغگويى از اخلاق اسلام نيست.

(غررالحكم، ج5، ص74، ص7460)

ترجیح صداقت بر امام على عليه السلام:

علامة اَلايمانُ أَن تُؤثِرَ الصِّدقَ حَيثُ يَضُرُّكَ عَلَى الكَذِبِ حَيثُ يَنفَعُكَ؛

. نشانه) ايمان، اين است كه راستگويى را هر چند به زيان تو باشد بر دروغگويى، گرچه به سود تو باشد، ترجيح دهى.

(نهج البلاغه، حكمت 458)



ادامه مطلب ...


شنبه 23 شهريور 1392برچسب:, :: 23:5 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد

 

معيارهاى انتخاب و گزينش(ذيل آيه 55 سوره يوسف)

 

 در انتخاب و گزينش افراد، به معيارهاى قرآنى توجّه كنيم. علاوه بر «حفيظ و عليم» بودن، معيارهاى ديگرى در قرآن ذكر شده است، از آن جمله:
 1. ايمان. «افمن كان مؤمناً كمن كان فاسقاً لايستوون»( سجده، 18)
 2. سابقه. «والسابقون السابقون . اولئك المقربون»( واقعه، 10تا11)
 3. هجرت. «والذين آمنوا و لم يهاجروا ما لكم من ولايتهم من شى‏ء»( انفال، 72)
 4. توان جسمى و علمى. «و زاده بسطة فى‏العلم و الجسم»( بقره، 247)
 5. اصالت خانوادگى. «ماكان ابوك امرء سوء»( مريم، 28)
 6. جهاد و مبارزه. «فضل اللَّه المجاهدين على‏القاعدين اجراً عظيما»( نساء، 95)

 

 



آيا نماز ابوبكر به جاي پيامبر دليل بر خلافت اوست؟

علماي اهل سنت وقتي ديده‌اند که دست شان از دليل و نص خالي است، به قضيه نماز خواندن ابوبکر در زمان بيماري رسول خدا صلي الله عليه وآله استناد کرده‌اند و مي‌گويند که اگر او شايستگي خلافت دنيوي را نداشت، رسول خدا صلي الله عليه وآله او را به امامت نماز که امامت اخروي است نمي‌گماشت؛ در حالي که طبق روايت صحيح بخاري هنگامي که رسول خدا صلي الله عليه وآله فهميد که ابوبکر به مسجد رفته تا امامت جماعت را به عهده گرفته است، براي اين که براي او طرفدارانش دستاويزي براي آينده نشود، به مسجد رفت و ابوبکر را کنار زد و ابوبکر کناري ايستاد و تنها مکبر بود و با صداي بلند تکبير مي‌گفت:

وَأَبُو بَكْر يُسْمِعُ النَّاسَ التَّكْبِيرَ.

صحيح البخاري ج 1 ص 174 ح 712.

ابوبكر صداى تكبير را به مردم مى رساند.

همچنين در کتاب‌هاي اهل سنت آمده است که تعدادي از صحابه در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله به دستور آن حضرت امام جماعت بوده‌اند. ابي داود در سنن خود مي‌نويسد:

اسْتَخْلَفَ ابْنَ أُمِّ مَكْتُومٍ يَؤُمُّ النَّاسَ وَهُوَ أَعْمَى.

سنن أبي داود ج 1 ص 143 ح 595.

پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم ابن امّ مكتوم را كه شخصي نابينا بود به امامت مردم در نماز برگزيدند.

حتي علماي اهل سنت تصريح کرده‌اند که خود رسول خدا صلي الله عليه وآله پشت سر عبد الرحمن بن عوف نماز خوانده است:

النبي (ص) صَلَّى خَلْفَ عبد الرحمن بن عَوْفٍ.

مصنف ابن أبي شيبة ج 2 ص 119 ح 7170.

رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم پشت سر عبدالرحمن بن عوف نماز خواند.

پس اگر نماز گذاردن کسي به جاي پيامبر (ص) دليل بر خلافت اوست، چرا عبد الله بن ام مکتوم و يا عبد الرحمن بن عوف جانشين پيامبر (ص) نشدند؟

از اين گذشته، علماي اهل سنت نقل کرده‌اند که رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود:

من أصل الدين الصلاة خلف كل بر وفاجر.

سنن الدارقطني ج 2 ص 44 ح 1747.

جواز نماز خواندن پشت سر هر نيک و بدکاري، از اصل دين است.



پنج شنبه 21 شهريور 1392برچسب:, :: 15:14 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد

 

 سيماى پذيرفتگان ولايت خدا

 

 آنكه ولايت خدا را پذيرفت:
 1. كارهايش رنگ خدايى پيدا مى‏كند. «صبغة اللّه»(1)
 2. براى خود رهبرى الهى برمى‏گزيند. «ان‏اللّه قد بعث لكم طالوت ملكاً»(2)
 3. راهش روشن، آينده‏اش معلوم و به كارهايش دلگرم است. «يهديم ربّهم بايمانهم»(3)، «انّا اليه راجعون»(4)، «لانضيع اجرالمحسنين»(5)
 4. در جنگ‏ها و سختى‏ها به يارى خدا چشم دوخته و از قدرت‏هاى غير خدايى نمى‏هراسد. «فزادهم ايماناً»(6)
 5. از مرگ نمى‏ترسد و كشته شدن در تحت ولايت الهى راسعادت مى‏داند. امام حسين‏عليه السلام فرمود: «انّى لا ارى الموت الاّ السعادة».(7)
 6. تنهايى در زندگى براى او تلخ و ناگوار نيست، چون مى‏داند او زير نظر خداوند است. «ان اللّه معنا»(8)
 7. از انفاق و خرج كردن مال نگران نيست، چون مال خود را به ولى خود مى‏سپارد.«يقرض اللّه قرضاً حسناً»(9)



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 20 شهريور 1392برچسب:, :: 14:44 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد

آثار سبک شمردن نماز

رسول اکرم فرمودند :ای فاطمه،اگر کسی از مردان و زنان نماز را سبک بشمارد به پانزده بلا در دنیا و آخرت گرفتار میگردد.

6 بلا در دنیا،۳ بلا هنگام مردن، ۳ بلا در قبرش و ۳ بلا در قیامت هنگامی که از قبر خارج میگردد.

اما آن شش بلایی که در دنیا گرفتار میشود:

۱- خداوند برکت را از عمرش برمیدارد.

2-خداوند برکت را از رزقش برمیدارد

۳-خداوند نورانیت سیمای صالحین را از صورتش میگیرد.

4-هر عمل نیکی انجام دهد اجری نمیبرد

۵- دعایش مستجاب نشده و به آسمان بالا نمیرود

6- برای او بهره ای از دعای صالحین نیست

اما آن سه بلایی که دم مرگ دامنگیرش میشود:

1-با ذلت و خواری می میرد.

۲- گرسنه می میرد.



ادامه مطلب ...


آيا مي دانيد انسانها در روز قيامت به چه صورتهايي محشور ميشوند؟رسول خدا(ص) فرمودند: همه مردم (غير اهل تقوا) در روز قيامت،برهنه محشور ميشوند و خداي تعالي ده گروه از امت من را در روز قيامت از صفوف مسلمانان جدا مي کند و قيافه هايشان را تغيير مي دهند. اين ده گروه عبارتند از:

 

1- سخن چينان (که به شکل ميمون در مي آيند.)



2- حرام خواران (که به شکل خوک در مي آيند.)



3- ربا خواران (وارانه وارد محشر ميشوند.)



4- حاکمان جو ر (کور به عرصه محشر مي آيند.)



5- افراد خودخواه و خود پسند (گنگ و کر محشور ميشوند.)



6- عالمان بي عمل (زبانشان را مي جوند و چرک از دهانشان بيرون مي آيد.)



7- آزار دهندگان همسايه (با دست و پاي بريده وارد ميشوند.)



8- آنهايي که دوبهم زني کرده اند (به شاخه اي از آتش آويزان مي شوند.)



9- شهوت پيشگان و کساني که خمس و زکات خود را نمي پردازند (با بويي بد تر از مردار وارد محشر ميشوند.)



10- تکبر کنندگان (لباسهاي آتشين بر آنها مي پوشانند.)

 



سه شنبه 12 شهريور 1392برچسب:, :: 23:11 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد


تآثیر اعمال گذشتگان بر آیندگان

در خطبه دوازدهم نهج‌البلاغه امام علی(علیه السلام) مهم‌ترین پیوند در میان مؤمنان را پیوند مکتب می‌شمرد که از هر پیوند دیگری (نژاد، زبان، منافع اجتماعی، ایده‌های حزبی و مانند آن) برتر و والاترست و شعاع این پیوند الهی تمام زمان‌ها و مکان‌ها را فرا می‌گیرد و همه انسان‌های گذشته و امروز و آینده را در یک مجموعه الهی و روحانی گردآوری می‌کند.
امام علی(علیه السلام) می‌فرماید: تمام مؤمنان امروز، و آن‌ها که در رحم مادرانند و هنوز متولّد نشده اند یا کسانی که قرن‌ها بعد از این از صلب پدران در رحم مادران منتقل و سپس متولّد و بزرگ می‌شوند، در میدان جنگ «جمل» حضور داشته‌اند! چرا که این یک مبارزه شخصی بر سر قدرت نبود، بلکه پیکار صفوف طرفداران حق در برابر باطل بود و این دو صف همچون رگه‌های آب شیرین و شور تا «نفخ صور» جریان دارد و مؤمنان راستین در هر زمان و مکان در مسیر جریان حق و در برابر جریان باطل به مبارزه می‌خیزند و همه در نتایج مبارزات یکدیگر و افتخارات و برکات و پاداش‌های آن سهیم اند.

در قرآن مجید در داستان قوم «ثمود» می‌فرماید: «فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوّیها»; (پس آن‌ها پیامبرشان (صالح) را تکذیب کردند و ناقه ای را که معجزه الهی بود پی نمودند و به هلاکت رساندند، پروردگارشان نیز آن‌ها و سرزمینشان را به خاطر گناهانشان در هم کوبید و با خاک یکسان کرد.
با توجّه به این اصل اساسی بسیاری از مسائلی که در قرآن و احادیث وارد شده است و برای بعضی یک معمّا جلوه می‌کند حل می‌شود. در قرآن مجید در داستان قوم «ثمود» می‌فرماید:
«فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوّیها»
(پس آن‌ها پیامبرشان (صالح) را تکذیب کردند و ناقه ای را که معجزه الهی بود پی نمودند و به هلاکت رساندند، پروردگارشان نیز آن‌ها و سرزمینشان را به خاطر گناهانشان در هم کوبید و با خاک یکسان کرد)!( الشّمس، آیه 14.)
در حالی که تواریخ با صراحت می‌گوید پی کننده ناقه تنها یک نفر بود، ولی از آن جا که دیگران نیز با او همدل و هم عقیده بودند فعل او به همه نسبت داده شده و مجازات همه را فرا گرفته است; و این مفهوم همان کلامی است که مولا(علیه‌السلام) در جای دیگر فرموده:«اَیُّهَا النّاسُ اِنَّما یَجْمَعُ النّاسَ الرِّضی وَ السُّخْطُ وَ اِنَّما عَقَرَ ناقَةَ ثَمُودَ رَجُل واحِد فَعَمَّهُمْ اللهُ بِالْعَذابِ لَمّا عَمُّوهُ بِالرِّضا» ; (ای مردم رضایت و نارضایتی (نسبت به کاری) موجب وحدت پاداش و کیفر می‌گردد، ناقه ثمود را یک نفر بیشتر پی نکرد امّا عذاب و کیفر آن، همه کافران قوم ثمود را شامل شد چرا که همه به عمل او راضی بودند).( نهج البلاغه، خطبه 201)
در داستان «جابر بن عبدالله انصاری» که روز اربعین شهادت امام حسین(علیه‌السلام) به زیارت قبر مبارکش آمد و غوغایی در آن جا بر پا کرد می‌خوانیم که او ضمن زیارت‌نامه پرسوز و پر محتوایش در برابر قبر امام حسین(ع) و یارانش، خطاب به قبر یاران کرده و می‌گوید: من گواهی می‌دهم شما نماز را بر پا داشتید و زکات را ادا کردید و امر به معروف و نهی از منکر نمودید با اهل الحاد پیکار کردید و خدا را تا آخرین نفس پرستش کردید، سپس افزود:«وَالَّذی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لَقَدْ شارَکْناکُمْ فیما دَخَلْتُمْ فیهِ» ; (سوگند به خدایی که محمّد را به حق مبعوث ساخته ما با شما در آنچه از نعمت‌ها و پاداش الهی وارد شدید شریک و سهیم هستیم).
این سخن چنان بود که حتّی دوست با معرفت «جابر»، «عطیّه» را در شگفتی فرو برد تا آن جا که زبان به اعتراض گشود و گفت: ای جابر ما چه کرده‌ایم که با آن‌ها شریک باشیم، نه از دره‌ای پایین رفتیم و نه از کوهی برآمدیم و نه شمشیر زدیم در حالی که یاران حسین(علیه‌السلام) میان سرها و بدن‌هایشان جدایی افتاد و فرزندانشان یتیم و همسرانشان بیوه شدند! جابر، اصلی را که در بالا به آن اشاره شد به استناد حدیثی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آ له و سلم) به «عطیّه» یادآور شد و گفت: من از رسول خدا(ص) شنیدم که می‌فرمود: «مَنْ اَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُمْ وَ مَنْ اَحَبَّ عَمَلَ قَوْم اُشْرِکَ فی عَمَلِهِمْ»; (کسی که قومی را دوست دارد با آن‌ها محشور می‌شود و کسی که عمل قومی را دوست دارد در عملشان شریک است).سپس افزود: «سوگند به خدایی که محمّد(ص) را به حقّ به نبوّت برانگیخته، نیّت من و یاران من همان است که حسین و اصحابش(ع) بر آن بودند»!( بحارالانوار، ج 65، ص 131.)
خداوند می‌دانست آن‌ها (یهود معاصر پیامبر) قاتل پیامبران پیشین نبودند و لکن چون همدل و هم عقیده با قاتلان بودند، آن‌ها را قاتل نامید، چون راضی به فعل آن‌ها بودند
در آیات قرآن کراراً «یهودِ» معاصر پیامبر اسلام(ص) را که در مدینه می‌زیستند مخاطب قرار داده و آن‌ها را به خاطر اعمالی که معاصران موسی(ع) نسبت به او انجام دادند سرزنش و مؤاخذه می‌کند در حالی که قرن‌ها بلکه هزاران سال میان آن‌ها فاصله بود ولی چون آن‌ها نسبت به اعمال نیاکانشان علاقه‌مند و پایبند بودند تمام فاصله‌ها در نور دیده شده و همه در یک صف در برابر موسی(ع) قرار گرفتند. دلیل آن هم روشن است و آن این که همه یک حقیقت را می‌جویند و یک مطلب را می‌طلبند و در یک مسیر گام بر می‌دارند و برای یک هدف شمشیر می‌زنند و به خاطر جلب رضای خداوند یکتا تلاش و کوشش می‌کنند.
از جمله در یکی از آیاتی که در آن خطاب به بهانه جویان یهود دارد می‌گوید: «قُلْ قَدْ جاءَکُمْ رُسُل مِنْ قَبْلی بِالْبَیِّناتِ وَ بِالَّذی قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ» ; (بگو پیامبرانی پیش از من با دلایل روشن و آنچه را گفتید (معجزاتی را که امروز از من می‌خواهید) به سراغ شما آمدند، پس چرا آن‌ها را کشتید اگر راست می‌گویید)!( سوره آل عمران، آیه 183.)
جالب این که در ذیل این آیه حدیثی از امام صادق(علیه‌السلام) وارد شده است که می‌فرماید: «خداوند می‌دانست آن‌ها (یهود معاصر پیامبر) قاتل پیامبران پیشین نبودند و لکن چون همدل و هم عقیده با قاتلان بودند، آن‌ها را قاتل نامید، چون راضی به فعل آن‌ها بودند».( بحار، ج 97، ص 94.)
محدّث بزرگ «شیخ حرّ عاملی» در جلد یازده «وسائل الشیّعه» در «کتاب امر به معروف و نهی از منکر» روایات متعدّدی در این زمینه نقل کرده است.( وسائل الشیعه، ج 11، تاب «الامر بالمعروف»، باب 5.)
این طرز فکر، افق‌های وسیع را در برابر دیدگان ما می‌گشاید و به ما در فهم محتوای آیات و روایات و سلوک راه حق کمک قابل ملاحظه‌ای می‌کند.( پیام امام علی(ع)، جلد1، ص 501.)



دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:, :: 1:26 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد

امام صادق علیه السلام                                                                                                                                         دلم هواى بقیع دارد و غم صادق

عزا گرفته دل من ز ماتم صادق

سلام من به مدینه به غربت صادق

سلام من به مدینه به آستان بقیع

سلام من به بقیع و کبوتران بقیع

 

ز بسکه کینه و غربت به هم موافق شد

هدف به تیر جسارت امام صادق شد

همانکه فاطمه را بین کوچه زد گویا

ز کینه قاتل این پیرمرد عاشق شد

 

براى فاطمه از بى کسى سخن مى‏گفت

براى مادرش از غربت وطن مى‏گفت

بخاک حجره‏اش از سوز سینه مى‏غلطید

پسر به مادر خود از کتک زدن مى‏گفت

 

فضاى شهر مدینه بیاد او تار است

هنوز سینه آن پیر عشق خونبار است

هنور مى‏کشد او را عدو به دنبالش

هنوز هم ز عدویش دلش به آزار است

هنوز تلخى کامش به حسرت شهدى است

هنوز چشم دلش به رسیدن مهدى است



شنبه 9 شهريور 1392برچسب:, :: 14:6 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد

کیفر دردنیا                                                                                                                                                                                شكّى نيست كه جزاى كلّى بايد در سراى ديگر باشد و اين با بعضى از كيفرهاى موقّت ويا گوشمالى‏هايى كه به بعضى در دنيا داده مى‏شود، منافات ندارد و در آيات متعدّدى از قرآن نمونه‏هايى از جزاى دنيوى مجرمان بيان شده است، نظير: «ظَهَر الفَسادُ فِى البَرّ و البَحر بِما كَسَبت أيدِى النّاس لِيُذيقَهم بَعض الّذى عَمِلوا لَعلّهم يَرجِعون»( سوره روم، آيه‏41.) به خاطر كار مردم در دريا و خشكى فساد پديد آمده تا خدا سزاى بعضى از اعمالشان را به ايشان بچشاند، شايد از گناه باز گردند.

 همچنين آيات فراوانى داريم كه در باره مجرمان مى‏فرمايد: «لَهم فِى الدّنيا خِزىٌ» در دنيا نيز براى گناهكاران ذلّت و خوارى و شرمندگى است، ليكن اين جزا در حقيقت گوشه و جزئى از كيفرى است كه بايد ببيند. 

 بد نيست در اينجا به چند آيه كوتاه در اين زمينه اشاره كنيم:

 * قرآن مى‏فرمايد: «لَهم عَذابٌ فِى الحَيوةِ الدّنيا و لَعذاب الآخرة أشقّ»( سوره رعد، آيه‏34) براى آنها در دنيا عذاب است، ولى عذاب روز قيامت سخت تر است.

 در آيه‏ى ديگر بعد از آنكه مى‏فرمايد: هر كه از ياد ما اعراض كند او را به زندگى و روزگار سختى در دنيا گرفتار مى‏كنيم، چنين ادامه مى‏دهد: «و لَعَذاب الآخرةِ اَشدُّ واَبقى‏»( سوره طه، آيه‏127.) عذاب روز قيامت سخت‏تر و پايدارتر است.                                                                      در جاى ديگر مى‏خوانيم: «ولَنُذيقنَّهم من العذاب الاَدنى‏ دون العذاب الاكبر لعلّهم يَرجِعون»(. سوره سجده، آيه‏21) ما حتما عذاب نزديك را زودتر از عذاب بزرگ به آنها مى‏چشانيم تا شايد به فكر راه خطاى خود افتاده وبرگردند.

 * درباره كسانى كه بدون دليل و برهان (فقط به خاطر تكبّر در برابر حق) هر چه مى‏شنوند انكار كرده و شانه بالا مى‏اندازند مى‏فرمايد: «لَه فِى الدّنيا خِزىٌ و نُذيقهُ يَومَ القيامَةِ عَذابَ الحَريق»( سوره حج، آيه‏9) به اين افراد پر مدّعاى بى‏علم، هم در دنيا خوارى و هم در قيامت عذاب سوزانى مى‏چشانيم.

 * باز در جاى ديگر چنين مى‏خوانيم: «لِنُذيقَهم عَذابَ الخِزىِ فى الحَيوة الدّنيا و لَعذابُ الآخِرَةِ اَخزى‏»( سوره فصلت، آيه‏16) ما براى قوم عاد كه در برابر پيامبرشان تكبّر ورزيدند بادى شديد و سرد آنهم در روزهاىِ شوم و ناگوار فرستاديم، ليكن اين گوشه‏اى از جزاى تكبّرشان است وعذاب خواركننده‏تر را در قيامت مى‏چشند.

 البتّه در روايات متعدّدى نيز جزاى دنيوى به چشم مى‏خورد از جمله: در حديث مى‏خوانيم: هر كه براى ديگرى چاهى بكند خودش در آن واقع مى‏شود و خداوند جزاى بى‏احترامى به والدين و ظلم به مردم و كفران خدمات مردم را در همين دنيا داده و به قيامت حواله نمى‏دهد.( سفينةالبحار «بقى».)

 



شنبه 9 شهريور 1392برچسب:, :: 13:58 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد

پاداش در دنیا                                                                                                                                                                     همان گونه كه كيفر و عذاب واقعى در قيامت است، همچنين پاداش اصلى و كامل در قيامت است، چون دنيا براى پاداش نيكوكاران نيز كوچك است، ولى منافاتى با پاداش و ثواب در دنيا ندارد.

 در اينجا نيز نمونه‏هايى از آن را نقل مى‏كنيم:

 * در سوره آل‏عمران بعد از بيان شهامت و استقامت رزمندگانى كه هوادار انبيا بودند مى‏فرمايد: «فَأتاهُم اللَّهُ ثَوابَ الدّنيا و حُسْنَ ثَوابِ الآخِرة»(46) خداوند به آنان هم ثواب دنيا و فتح و پيروزى مرحمت فرمود و هم پاداش نيك آخرت را.

 * در باره حضرت ابراهيم‏عليه السلام نيز چنين مى‏خوانيم: «وَ آتَيناهُ فِى الدّنيا حَسَنة» ما در دنيا به ابراهيم نيكى عطا كرديم.

 * درباره پيامبران بزرگوار و طرفدارانشان مى‏خوانيم: «اِنّا لَنَنصُرُ رسُلَنا والّذين آمنوا فِى الحَيوةِ الدّنيا»(47) ماپيامبران خويش و كسانى را كه ايمان آورده‏اند در همين دنيا يارى مى‏دهيم. 

 همانطور كه گفتيم در دنيا امكان و ظرفيّت پاداش نيست و اگر در آياتى سخن از پاداش يا كيفر در دنيا مى‏شود تنها گوشه و نمونه‏اى از پاداش و كيفر است، ولى اصل جزا و پاداش در قيامت است.


 46) سوره آل‏عمران، آيه 148.
47) سوره غافر، آيه‏51.

 



پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, :: 9:44 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد

 روش برخورد با مخالفان

 

 مخالفان به چند دسته تقسيم مى‏شوند كه بايد با هر كدام به نحوى عمل كرد:
 * گاهى افرادى به خاطر جهل و نادانى در برابر حقّ قرار مى‏گيرند و دشمنى مى‏كنند كه اين آيه دستور محبت و برخورد احسن مى‏دهد.
 در آيات ديگر نيز در اين‏باره آمده است:
 1. و هنگامى كه نادانان ايشان را (به سخنى ناروا) مخاطب سازند، سخنى مسالمت‏آميز يا سلام گويند. «و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما»(1212)
 2. و چون بر بيهوده و ناپسند بگذرند، با بزرگوارى بگذرند. «و اذا مرّوا باللغو مرّوا كراما»(1213)
 * گاهى مخالفت افراد بر اساس شك و ترديد است كه بايد با آنان از طريق استدلال و برطرف كردن شبهات برخورد كرد. 
 شك در مورد خداوند. «أفى اللّه شك...»(1214)
 شك و ترديد در مورد قيامت و رستاخيز. «ان كنتم فى ريب من البعث»(1215)
 ترديد در مورد نزول وحى وكتب آسمانى بر پيامبر. «ان كنتم فى ريب مما نزلنا على عبدنا»(1216)
 * گاهى مخالفت بر اساس حسادت است كه بايد با اغماض برخورد كرد. 
 برادران يوسف اعتراف به حسادت و خطاى خود كردند، كه با وعده آمرزش حضرت يوسف روبرو شدند. «انّا كنّا لخاطئين... لا تثريب عليكم اليوم»(1217)
 هابيل، در مقابل حسادت برادرش قابيل گفت: اگر تو قصد كشتن من را دارى، من (هرگز) دست به چنين كارى نمى‏زنم. «لئن بسطت الىّ يدك لتقتلنى ما انا بباسط يدى اليك لاقتلك»(1218)
 * گاهى مخالفت به خاطر حفظ موقعيّت و رفاه و كاميابى‏هاى مادّى است. در اين موارد اتمام حجّت كافى است و آيات «ذرهم»(1219) (آنان را به حال خود واگذار) و «اعرض عنهم»(1220) (از آنان رويگردان و دورى كن) مطرح است.
 * گاهى مخالفت، در قالب كارشكنى و هَجو و تضعيف ايمان مردم است كه برخورد با اين گروه را آيات ذيل در قالب برخورد شديد با آنان و قطع رابطه و دستگيرى و گاهى اعدام مشخص مى‏كند:
 «واغلظ عليهم»(1221) با سختى و شدّت با كفّار برخورد كن. 
 «اذا سمعتم آيات اللّه يكفر بها و يستهزء بها فلاتقعدوا معهم حتّى يخوضوا فى حديث غيره»(1222) و چون بشنويد كه به آيات خدا كفر مى‏ورند و آنان را به مسخره مى‏گيرند، نبايد با آنان بنشينيد تا به گفتارى ديگر بپردازند.
 «لا تتخدوا اليهود و النصارى‏ اولياء»(1223) يهود و نصارى را دوست و سرپرست خود نسازيد.
 «اخذوا و قتّلوا تقتيلا»(1224) كفّار را بگيريد و به شدّت به قتل رسانيد.
 * گاهى دشمنى آنان با دست بردن به اسلحه و مبارزه‏ى مسلحانه است كه قرآن مى‏فرمايد: «فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى‏ عليكم...»(1225) همان گونه آنان بر شما تعدّى كردند بايد با آنان مقابله به مثل كنيد.

 

1211) ذيل آيه 34 سوره فصّلت.
1212) فرقان، 63.
1213) فرقان، 72.
1214) ابراهيم، 10.
1215) حج، 5 .
1216) بقره، 23.
1217) يوسف، 91 - 92.
1218) مائده، 28.
1219) انعام، 91 و حجر، 3.
1220) مائده، 42 ، نساء، 63 و 81.
1221) توبه، 73.
1222) نساء، 140.
1223) مائده، 51 .
1224) احزاب، 61.
1225) بقره، 194.



پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:, :: 13:58 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد
صراط مستقيم‏ راه مستقيم مراتب و مراحلى دارد. حتّى كسانى كه در راه حقّ هستند، مانند اولياى خداوند، لازم است براى ماندن در راه و زيادشدن نورِ هدايت، دعا كنند. «والّذين اهتدوا زادَهم هُدى» كسى كه مى‏گويد: «الحمدللَّه ربّ العالمين الرّحمن الرّحيم...» مراحلى از هدايت را پشت سر گذارده است، بنابراين درخواست او، هدايت به مرحله بالاترى است. راه مستقيم، همان راه ميانه و وسط است كه حضرت على‏عليه السلام مى‏فرمايد: «اليمين و الشمال مضلّة و الطريق الوسطى‏ هى‏الجادّة»( بحار، ج 87، ص‏3) انحراف به چپ و راست گمراهى و راه وسط، جاده‏ى هدايت است. راه مستقيم يعنى ميانه‏روى واعتدال واحتراز از هر نوع افراط وتفريط، چه در عقيده و چه در عمل. يكى در عقايد از راه خارج مى‏شود وديگرى در عمل و اخلاق. يكى همه كارها را به خدا نسبت مى‏دهد، گويا انسان هيچ نقشى در سرنوشت خويش ندارد. و ديگرى خود را همه كاره و فعّال‏مايشاء دانسته و دست خدا را بسته مى‏داند. يكى رهبران آسمانى را همچون مردمان عادى و گاهى ساحر و مجنون معرّفى مى‏كند و ديگرى آن بزرگواران را در حدّ خدا مى‏پندارد. يكى زيارت امامان معصوم و شهدا را بدعت مى‏داند و ديگرى حتّى به درخت و ديوار، متوسل شده و ريسمان مى‏بندد. يكى اقتصاد را زير بنا مى‏داند و ديگرى، دنيا و امورات آن را ناديده مى‏انگارد. در عمل نيز يكى غيرت نابجا دارد و ديگرى همسرش را بى حجاب به كوچه و بازار مى‏فرستد. يكى بخل مى‏ورزد و ديگرى بى‏حساب سخاوت به خرج مى‏دهد. يكى از خلق جدا مى‏شود و ديگرى حقّ را فداى خلق مى‏كند. اينگونه رفتار وكردارها، انحراف از مسير مستقيم هدايت است. خداوند دين پا برجا واستوار خود را، راه مستقيم معرّفى مى‏كند. «قل انّنى هَدانى ربّى الى صراط مستقيم»( انعام، 161) در روايات آمده است كه امامان معصوم‏عليهم السلام مى‏فرمودند: راه مستقيم، ما هستيم.( تفسير نورالثقلين، ج‏1 ص‏20) يعنى نمونه‏ى عينى و عملى راه مستقيم و اسوه و الگو براى قدم برداشتن در راه، رهبران آسمانى هستند. آنها در دستورات خود درباره‏ى تمام مسائل زندگى از قبيل كار، تفريح، تحصيل، تغذيه، انفاق، انتقاد، قهر، صلح و علاقه به فرزند و ... ، نظر داده و ما را به اعتدال و ميانه‏روى سفارش كرده‏اند. (در اين باره مى‏توان به كتاب اصول كافى، باب الاقتصاد فى العبادات مراجعه نمود.) جالب آنكه ابليس در همين صراطِ مستقيم به كمين مى‏نشيند. شيطان به خدا گفت: «لاقعدنّ لهم صراطك المستقيم»( اعراف، 16.) چه افرادی بر صراط اند ؟ یس(1)والقران الحکیم (2)انک لمن المرسلین (3)علی صراط مستقیم(4)سوره یس يس[/ياسين] (1) سوگند به قرآن حكمت‏آموز (2) كه قطعا تو از [جمله] پيامبرانى (3) بر راهى راست (4) فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ إِنَّكَ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿43﴾ سوره زخرف وَمَن يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿76﴾ سوره نحل در آیه اول و دوم سید المرسلین ، محمد مصطفی (ص) ، پیامبر بزرگ اسلام و در آیه سوم امیر المومنین علی (ع) افراد بر صراط معرفی شده اند و می دانیم که اهل بیت (ع) " کلهم نور واحد " هستند ، بنابراین اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بر صراط اند و هدایت کنندگان بشراند به صراط المستیم !!!

چهار شنبه 30 مرداد 1392برچسب:, :: 23:19 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد


 دشمن شناسى

 

 قرآن در آيات متعدّدى از برنامه‏ها و توطئه‏هاى دشمن خبر مى‏دهد و وظيفه‏ى مسلمانان را به آنان گوشزد مى‏نمايد:
 الف) افكار و آرزوهاى دشمن:
 «لتجدنّ اشدّ الناسس عداوةً للذين آمنوا اليهود والّذين اشركوا»(1257) قطعاً سخت‏ترين دشمنان اهل ايمان را يهوديان و مشركان خواهى يافت.
 «ما يودّ الّذين كفروا من اهل الكتاب ولاالمشركين ينزل عليكم من خير من ربّكم»(1258) نه كفّار از اهل كتاب و نه مشركان، هيچ كدام دوست ندارند كه از طرف پروردگارتان به شما خيرى برسد.
 «ودّوا لو تدهن فيدهنون»(1259) آرزو دارند كه شما نرمشى نشان دهيد تا با شما سازش كنند.
 «ودوّا ما عنتم»(1260) آرزو دارند كه شما در رنج قرار گيريد.
 «ودّ الّذين كفروا لو تغفلون عن اسلحتكم و امتعتكم...»(1261) آرزو دارند كه شما از اسلحه و سرمايه خود غافل شويد.
 ب) توطئه‏هاى دشمن:
 «انّهم يكيدون كيداً»(1262) مخالفان، هرگونه توطئه‏اى را بر ضدّ شما به كار مى‏برند.
 «يشترون الضلالة و يريدون ان تضلّوا السبيل»(1263) آنان گمراهى را مى‏خرند و مى‏خواهند شما نيز گمراه شويد.
 ج) رفتار دشمن:
 «انّ الكافرين لكم عدوّاً مبيناً»(1264) كافران دشمنان آشكار شمايند.
 «يخادعون اللّه والّذين آمنوا»(1265) با خدا و مؤمنان خدعه مى‏كنند.
 «ان يثقفوكم يكونوا لكم اعداء»(1266) اگر بر شما مسلّط شوند دشمن شما مى‏گردند.
 «آمنوا بالّذى انزل على الّذين آمنوا وجه النهار واكفروا آخره لعلّهم يرجعون»(1267) به آنچه كه بر مؤمنان نازل شده صبحگاهان ايمان بياوريد و شامگاهان از ايمان برگرديد (تا شايد مؤمنان نيز در حقانيّت دين مردّد شده و) برگردند.
 د) وظيفه‏ى مسلمانان در برابر دشمن:
 «هم العدوّ فاحذرهم»(1268) آنان دشمنند پس از آنان حذر كنيد.
 «واعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة...»(1269) آنچه توان داريد براى مقابله با دشمن آماده كنيد.
 «لا تتّخذوا بطانة من دونكم لا يألونكم خبالاً»(1270) غير خودى‏ها را محرم اسرار نگيريد كه رعايت نمى‏كنند.

 1256) ذيل آيه 1 سوره ممتحنه.
1257) مائده، 82.
1258) بقره، 105.
1259) قلم، 9.
1260) آل عمران، 118.
1261) نساء، 102.
1262) طارق، 15.
1263) نساء، 42.
1264) نساء، 101.
1265) بقره، 9.
1266) ممتحنه، 2.
1267) آل عمران، 72.
1268) منافقون، 4.
1269) انفال، 60.
1270) آل عمران، 119.



سه شنبه 29 مرداد 1392برچسب:, :: 22:56 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد

 

فتنه های عثمان 

1غصب خلافت امیر المومنین

2جسارت وبی ادبی او نسبت به مولایمان امیر المومنین علی علیه السلام

3بغض از والین او مانند ولید بن عقبه فاسق و شارب الخمر بودند

4عمار رحمةالله تعالی را کتک زد و حال آنکه رسول خدا (ص)در باره او فرموده بود((هر کس با عمار دشمنی کند خدای متعال با او دشمنی میکند و هر کس بغض و کینه به عمار داشته باشد خدای متعال به او کینه دارد))

5ابوذر رحمةالله علیه را اهانت کرد و او را کتک زد سپس با شتر بدون زین با غل و زنجیر او را بسته وبه ربذه تبعید کرد و ابوذر در آنجا از دنیا رفت

6بسیاری از آیات قرآن را سوزاند

7تقسیم زمین ها واموال بیت المال بین اقوام و خویشانش

8اجکام الهی را ترک کرد وبر بعضی ((مانند عبد الرحمن بن عمر هنگامی که هرمزان مسلمان را به گناه کس دیگر کشت))حد جاری نکرد

9با احکام شرعی مخالفت میکرد مانند اینکه در سفر نماز را تمام میخواند جایی که باید شکسته بخواند

10نسبت به احکام شرعی جاهل بود وآیات قرآن را نمیفهمید  

11جندب را از وطنش تبعید کرد و حال آنکه اواز بزرگان صحابه و فردی متقی واز خوبان بود

12عدی بن حاتم طائی را تبعید کرد و حال آنکه همه از خاصه و عامه بر جلالت و عظمت و وثاقت و ورع و تقوا ی او اتفاق داشتند

13 یزید بن قیس ارحبی را تبعید کرد ,او کسی بود که هنگامی که مردم بر عثمان غضب کردند قراء کوفه او را به عنوان امیر انتخاب کردند مضافا به اینکه در جنگها ملازم امیر مومنان(ع) بود

14 عمروبن حمق خزاعی را تبعید کرد و حال آنکه او از بزرگان اصحاب بود که رسول خدا(ص) در متن در حق او دعا فرمودند و او از خدمتگزاران فعال به آستان ولایت امیر مومنان و فردی پرهیزکار و متقی بود

15عروة بن جعد را هم کهاز مشاهیر اصحاب رسول خدا(ص) بود تبعید کرد

16کمیل بن زیاد نخعی را تبعی کرد  کمیل رضوان الله علیه از دوستانخاص امیر مومنان (ع) بودو به خاطر همین بود که حجاج بن یوسف ثقفی لعنة الله تعالی او را طلب کرده وبه قتل رساند

17کعب را بیست تازیانه زد و تبعید کرد

18عامر بن قیس که از زهاد و شیعیان امیر المومنین (ع) به حساب می آمد را تبعید کرد

19 هنگامی که عثمان خمس آفریقا را که بالغ بر صد هزار در هم بود به مروان داد عبدالرحمن جمحی شعریسرائید و درآن به عثمان علیه اللعنة نصیحت کرد و او را بر حذر داشت پس عثمان بر او غضب کرد و دستور داد به او صد تازیانه زدند و دور مدینه گرداندند وبا زنجیر او را بسته و در قلعه قموص در خیبر زندانی کردند

20ثابت ب قیس را از کوفه به شام تبعید کرد

21حارث همدانی که که معروف بود بین خاصه و عامه که موالیان و دوستان امیر مومنان(ع)است راتبعید کرد

22دستور قتل محمد بن ابی بکر و عده ای از اهل مصر را صادر کرد



دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:, :: 23:3 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد

علل مختلفی برای غصب خلافت وجود داشت که به بيان برخی از آنها می پردازیم:

1- خود بزرگ بینی :
عمر گفت: اگر شخصی را که اجلح (اجلح کسی است که موهای جلو سرش ریخته باشد منظور حضرت علی است) است به خلافت برگزینند ان ها را به راهی که باید ( یعنی راه حق) می برد.
پس عبدالله بن عمر گفت: اکنون چه چیز مانع شد که خلافت را به او واگذار نکردی ای امیر المومنین؟
عمر گفت: من خوش ندارم در حال حیات و موت متحمل خلافت علي شوم ((شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج12ص259-260))

2- علی شوخ طبع :
در روایتی هست که عمر با ابن عباس صحبت می کند و دلیل اینکه علی را لایق خلافت نمیداند شوخ طبعی او می باشد ((شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 12 ص52-51))

3- ترس از هدایت مردم :
عمر به ابن عباس می گوید: (( قطعا شایسته ترین کسی که مردم را وادار بر عمل به کتاب پرودگارشان و سنت پیامبرشان کند. رفیق تو (( علی بن ابی طالب)) باشد. والله اگر او عهده دار امر خلافت شود مردم را به رفتن در جاده روشن و راه راست گرایش دهد. (( شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج6ص326))

4- دشمني برخي از مشركان ومسلمانان ظاهرنما با علی بن ابی طالب عليه السلام .

البته دلايل زياد ديگرى وجود دارد كه مقام را گنجايش نيست. (لطفا شما قضاوت کنید  آیا اینها دین داشتند خلافت را غصب کردن)



زيد بن ارقم بر معاويه وارد شد، ديد عمرو بن عاص با او بر يك تخت نشسته است، چون اين وضعيت را مشاهده كرد خود را در بين آن دو قرار داد. عمرو بن عاص به او گفت جاى ديگرى نيافتى كه آمدى اتصال مرا با اميرالمومنين قطع كردى ؟؟!
زيد در جواب گفت: رسول خدا به جنگى رفته بود و شما نيز با آن حضرت بوديد، چون چشم رسول خدا شما را با هم ديد نظر تندى بسويتان افكند، روز دوم و سوم نيز چون شما را با هم ديد با همان نظر به شما نگاه كرد در سومين روز فرمود: هر زمان كه معاويه را با عمرو بن عاص ديديد بينشان جدائى افكنيد زيرا اجتماع اين دو هرگز به خير نخواهد بود.
ابن مزاحم اين روايت را چنانكه ذكر شد در ص 112 كتاب " صفين " خود آورده و ابن عبد ربه اين داستان را در ج 2 ص 29. " العقد الفريد ". از عباده بن صامت روايت كند و در روايتش تصريح دارد كه: رسول خدا اين سخن را در غزوه تبوك فرموده و عبارتش چنين است: هر زمان آندو را "معاويه و عمرو بن عاص" با هم يافتيد بين آنها جدائى افكنيد چه، اين دو هيچگاه بر امر نيك با هم جمع نمى شوند.        


یک شنبه 27 مرداد 1392برچسب:, :: 22:31 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد

روزی بهلول سرزده به کاخ حاکم کوفه وارد شد وچون حاکم نبود بر سر جای او نشست.نگهبان ها وقتی این صحنه را دیدند او را گرفتند وباشلاق زدند. در همین حال حاکم وارد شد و علت را پرسید نگهبان ها توضیح دادند.سپس حاکم از بهلول جویا شد. او گفت .من فقط چند دقیقه بر مسند تو تکیه زدم.این همه عذاب کشیدم خدا می داند فردای قیامت بر سر تو چه خواهد آمد



شنبه 26 مرداد 1392برچسب:, :: 23:14 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد

ترجيح اهمّ بر مهم‏

 

گرچه انجام هر گناهى چه كوچك و چه بزرگ جايز نيست اما گاهى امرى پيش مى‏آيد كه مصلحت آن از مفسده‏ى گناه بيشتر است كه در اين موارد به حكم عقل و شرع بايد بخاطر «اهمّ»، «مهمّ» را ترك نمود.
 مثلاً سوگند دروغ از گناهان كبيره است، ولى اگر نجات جان مسلمانى از دست ستمگرى، به آن بستگى داشته باشد، چنين سوگندى نه تنها گناه نيست بلكه واجب است.
 يا مثلاً دروغگويى حرام است، ولى طبق احاديث در سه مورد جايز مى‏باشد. امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد:
 «از هر دروغ در روزى (روز قيامت) بازخواست مى‏شود، جز در سه مورد: فردى كه در جنگ با دشمنان دين نيرنگ (دروغ) زند كه گناهى بر او نيست. و شخصى كه ميان دو نفر سازش دهد، با يكى بگونه‏اى برخورد كند و سخن بگويد كه با ديگرى به گونه‏ى ديگر ملاقات نمايد، و منظورش اصلاح بين آن دو باشد. و نيز مردى كه به همسرش (يا افراد خانواده‏اش) چيزى را وعده دهد كه قصد انجام آن را ندارد.»(340)
 غيبت و ذكر عيوب مسلمين در غياب آنها از گناهان كبيره است و در آيات و روايات شديداً از آن نهى شده است.
 امام صادق عليه السلام در تعريف غيبت فرمودند: 
 «الغَيبة أنْ تَقول فى أخِيك ما سَتَره اللّه عليه»(341)
 «غيبت آنست كه درباره‏ى برادر مسلمانت چيزى را بگويى كه خداوند آن را پنهان داشته است.»
 و خداوند در باره‏ى زشتى غيبت مى‏فرمايد:
 «و لا يَغتَب بعضكم بَعضاً اَيُحبّ اَحدكم اَن ياكل لَحمَ اَخيه مَيتاً فَكرِهتُموه» (342)
 «اى مؤمنان! بعضى از شما بعض ديگر را غيبت نكند، آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده‏ى خود را بخورد؟ به يقين همه‏ى شما از اين امر كراهت داريد. (پس از غيبت كردن هم كه مانند خوردن گوشت برادر مرده‏ى خود است كراهت داشته باشيد)»
 در زشتى و بزرگى گناه غيبت، به ذكر دو حديث اكتفا مى‏كنيم:
 1- رسول اكرم صلى الله عليه وآله فرمود:
 «الغيبة اسرع فى دين الرجل المسلم من الاكلة فى جوفه»(343) «اثر غيبت در (نابودى) دين مسلمان، سريعتر از اثر بيمارى خوره در خوردن درون انسان است.»
 2- خداوند به حضرت موسى عليه السلام وحى كرد:
 «من مات تائباً من الغيبة فهو آخر من يدخل الجنة و من مات مصرّاً عليها فهو اوّل من يدخل النار»(344)
 «كسى كه بميرد در حالى كه از غيبت توبه كرده باشد، آخرين كسى است كه وارد بهشت مى‏شود و كسى كه در حالى كه اصرار بر غيبت داشته باشد، بميرد، اولين كسى است كه وارد دوزخ مى‏گردد.»
 اما همين غيبت در بعضى از موارد جايز بلكه واجب است.
 مرحوم عالم بزرگ استاد اعظم شيخ مرتضى انصارى مى‏فرمايد:
 هرگاه در غيبت كردن مسلمان هدف صحيح و (مهمى) باشد كه بدست آوردن آن هدف بدون غيبت ميسر نيست، غيبت كردن او روا است، بنابراين موارد استثنا به عدد خاصى انحصار ندارد.
 سپس مواردى را كه غيبت كردن روا است بر مى‏شمرد، مانند:
 1- غيبت از متجاهر به فسق (آن كس كه آشكارا، گناه مى‏كند) در همان مورد گناهان آشكارش.
 2- غيبت از ظالم و اظهار بدى‏هاى او چنانكه در قرآن مى‏خوانيم؛
 «لا يحبّ اللّه الجَهر بالسُّوء مِن القَول الاّ مَن ظُلِم»
 «خداوند دوست ندارد كسى با سخنان خود بدى‏ها را اظهار كند، مگر آن كسى كه مورد ستم واقع شده باشد.»
 3- غيبت كردن در مشورت.
 4- در صورتى كه قصد جلوگيرى غيبت شونده را از گناه داشته باشد.
 5- آنجا كه غيبت موجب قطع فسادى مهم شود.(345)
 بنابراين گناهان در بعضى از موارد بر اساس قانون «ترجيح اهم بر مهم» استثناءاتى دارند، و شناخت اين موارد لازم است تا كار نيكى به عنوان گناه و يا گناهى به قصد كار نيك انجام نشود. يادم نمى‏رود كه در زمان رژيم سابق، شخصى مى‏گفت: مگر غيبت حرام نيست، پس چرا شاه را غيبت مى‏كنيد؟ اين گونه اعتراض‏ها بر اثر عدم شناختِ ضوابط و استثناها است.


340) كافى، ج‏2 ص‏342 (باب الكذب حديث 18).
341) كافى، ج‏2 (باب الغيبه حديث 7).
342) حجرات، 13.
343) كافى، ج‏2 ص‏356.
344) المحجة البيضاء، ج‏5 ص‏252.
345) مكاسب شيخ انصارى، ص‏45و46



جمعه 25 مرداد 1392برچسب:, :: 22:45 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد

آثار گوناگون گناه‏

 با بررسى روايات بدست مى‏آيد كه گناهان مختلف، داراى آثار گوناگون است، كه ما در اينجا به ذكر چند اثر شوم گناه مى‏پردازيم:
 1- قساوت قلب‏
 اميرمؤمنان على عليه السلام فرمود:
 «ما جَفَّت الدّموعُ الاّ لِقَسوة القُلوب و ما قَست القُلوب الاّ لِكَثرة الذّنوب»(423)
 «اشك چشم‏ها نخشكد مگر به خاطر قساوت و سختى دل‏ها و دل‏ها سخت نشود مگر بخاطر گناهان بسيار.»
 2- سلب نعمت‏
 امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: پدرم همواره مى‏فرمود: 
 «اِنّ اللّه قَضى‏ قَضاء حَتماً الاّ يُنعِمُ على العبد بِنِعمةٍ فَيَسلُبها ايّاه حتّى يُحدِث العبد ذَنباً يَستَحقّ بذلك النّقمة»(424)
 «خداوند حكم قطعى فرموده كه نعمتى را كه به بنده‏اش داده، از او نگيرد، مگر زمانى كه بنده گناهى انجام دهد كه بخاطر آن سزاوار كيفر گردد.»
 3- عدم استجابت دعا
 امام باقر عليه السلام فرمودند:
 «همانا بنده از خدا حاجتى مى‏خواهد، اقتضا دارد كه زود يا دير برآورده شود، سپس آن بنده گناهى انجام مى‏دهد خداوند به فرشته مى‏فرمايد: حاجت او را روا مكن و او را محروم ساز زيرا در معرض خشم من درآمد و سزاوار محروميت شد.»(425)
 4- الحاد و انكار
 رسول اكرم صلى الله عليه وآله در ضمن گفتارى فرمودند:
 «فاِنّ المَعاصى تَستَولى الضَّلال على صاحِبها حتّى تُوقِعُه رَدّ ولايَة وصىِّ رسول اللّه و دفع نبوة نبى اللّه و لا تزال بذلك حتّى توقعه فى ردّ توحيد اللّه و الالحاد فى دين اللّه»(426)
 «همانا گناهان گمراهى را بر گنهكار مسلط مى‏نمايد تا آنجا كه او را به رد ولايت و امامت وصى رسول خدا و انكار نبوت پيامبر و به همين منوال انكار يكتايى خدا و الحاد و كفر در دين خدا، آلوده مى‏گرداند.»
 5- قطع روزى‏
 امام باقر عليه السلام مى‏فرمايد:
 «إنّ الرّجُل لَيَذنب الذَّنْب فَيَدرء عنه الرّزق» (427)
 «مردى گناهى انجام مى‏دهد و در نتيجه روزى از او دور مى‏شود.»
 6- محروميت از نماز شب‏
 امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد:
 «إنّ الرّجل يَذنب الذَّنْب فَيحرم صَلاة الليل»(428)
 «انسان بر اثر ارتكاب گناه از نماز شب محروم مى‏گردد.»
 7- عدم امن از حوادث‏
 اميرمؤمنان على عليه السلام فرمودند:
 گنهكار نبايد خود را از بلاهاى شبانه و حوادث ناگهانى ايمن بداند.(429)
 و عواقب شوم ديگر كه آنها را فهرست‏وار ذكر مى‏كنيم؛
 8- قطع باران. 9- ويرانى خانه.
 10- حبس صدساله قيامت. 11- خشم و لعن الهى. 
 12- بلاهاى بى سابقه. 13- پشيمانى. 
 14- پرده درى و رسوايى. 15- كوتاهى عمر. 
 16- زلزله. 17- فقر عمومى.
 18- اندوه. 19- بيمارى.
 20- تسلط اشرار
 روايات در اين زمينه، بسيار است.(430) براى رعايت اختصار اين فصل را با پنج روايت ذيل به پايان مى‏بريم:
 الف - پيامبر صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: 
 هركس در امر نماز سستى كند و آن را سبك شمرد خداوند او را به پانزده بلا گرفتار مى‏كند: 
 1- كوتاهى عمر. 2- كمى روزى. 3- زدودن سيماى صالحان از چهره‏اش. 4- عدم پاداش براى اعمالش. 5- عدم استجابت دعا.
 6- عدم بهره‏مندى او از دعاى صالحان. 7- مرگ ذليلانه. 8- مرگ در حال گرسنگى و تشنگى. 9- ماموريت فرشته‏اى از طرف خدا كه او را در قبرش شكنجه دهد. 10- قبر را بر او تنگ نمايد. 11- قبرش تاريك است. 12- ماموريت فرشته‏اى براى كشاندن او بر زمين از ناحيه صورت در منظر مردم. 13- حسابرسى شديد قيامت. 14- سلب نظر و توجه خدا به او. 15- ابتلا به عذاب سخت.(431)
 ب - پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: 
 زنا كردن داراى شش اثر است كه سه اثرش در دنيا است و سه اثرش در آخرت مى‏باشد، 
 اثر دنيوى آن عبارتست از: رسوايى، كوتاهى عمر و قطع روزى.
 و اما اثر اخروى آن عبارتست از: سختى حساب، خشم خدا و جاودانگى در آتش دوزخ و همچنين اعمال نيك او بدون پاداش است و دعايش به استجابت نمى‏رسد و بهره‏اى از دعاى صالحان نمى‏برد.(432)
 ج - معاذبن جبل مى‏گويد: در منزل ابوايّوب انصارى و در محضر پيامبر صلى الله عليه وآله بودم كه از آن حضرت پرسيدم، منظور اين آيه چيست؟
 «يوم يُنْفخ فى الصّور فَتَأتون أفْواجاً»(433)
 «روز قيامت در صور دميده مى‏شود، پس مردم گروه گروه مى‏آيند.»
 آن حضرت صلى الله عليه وآله در پاسخ فرمود:
 ده گروه از امت من در قيامت كه به چهره‏هاى مخصوصى از سايرين متمايز هستند وارد صحنه مى‏شوند؛
 1- ميمون. 2- خوك. 3- واژگونه. 4- كور. 5- گنگ و كر. 6- زبانشان را مى‏جوند و از دهانشان چرك كه همه را ناراحت مى‏كند بيرون مى‏آيد. 
 7- بدبوتر از مردار گنديده. 8- پوشيده به لباس‏هاى آتشين و مس گداخته و چسبان. 9- با دست و پاى بريده. 10- آويخته شده بر دارهاى آتشين. 
 گروه اول؛ سخن‏چينان، گروه دوم؛ حرام خوران، گروه سوم؛ رباخوران، گروه چهارم؛ ستمگران در قضاوت، گروه پنجم؛ از خود راضى و خود بينان، گروه ششم؛ علما و قاضيان بى‏عمل، گروه هفتم؛ آزار دهندگان به همسايه، گروه هشتم؛ جاسوسان نزد ظالم، گره نهم؛ شهوترانان و مانع اداى حق خدا از اموال خود و گروه دهم؛ متكبران مى‏باشند.(434)
 د - رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمودند: 
 «مَن وَلِىَ عَشرةً فلم يَعدِل فيهم جاءَ يومَ القِيامة وَ يَداه و رِجلاه و راسُه فى ثقْب فأس»(435)(436)
 «هر كس سرپرست ده نفر شود ولى رفتارش با آنها عادلانه نباشد روز قيامت در حالى بيايد كه دست و پا و سر او در سوراخ تبرى باشد.»
 ه - امام صادق عليه السلام فرمود:
 «مَن سوّد إسمه فى ديوان ولد فُلان حَشَره اللّه يَوم القِيامة خِنزيراً» (437)
 «كسى كه نام خود را در دفتر ادارى فرزندان فلان (يعنى حكومت طاغوتى بنى عباس و هر طاغوت ديگر) ثبت كند، خداوند او را در روز قيامت به صورت خوك محشور مى‏كند.»
 و - رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمودند:
 هنگامى كه عمل زنا آشكار شود، مرگ ناگهانى زياد مى‏گردد... و هنگامى كه در ترازو كم فروشى شود، خداوند قحطى و كمبود را بر مردم فرود مى‏آورد و هنگامى كه مردم زكات اموال خود را ندهند زمين بركت‏هاى خود، از زراعت و ميوه و معادن را بروز نمى‏دهد، ....و هنگامى كه قطع صله‏ى رحم رواج يافت ثروت‏ها در دست اشرار قرار مى‏گيرد و هنگامى كه امر به معروف و نهى از منكر ترك گرديد خداوند اشرار را بر مردم مسلط مى‏كند، كه هر چه نيكان آنها دعا كنند به استجابت نمى‏رسد.(438)
 فردوسى مى‏گويد:
 به رستم چنين گفت دستان(439) كه كم‏
كن اى پور بر زيردستان ستم‏
 اگر چه ترا زيردستان بسى است‏
فلك را در اين زير دستان بسى است‏
 مكن تا توانى دل خلق ريش‏
وگر ميكنى ميكنى بيخ خويش‏
 مكن تا توانى ستم بر كسى 
ستمگر به گيتى نماند بسى‏


423) كافى، ج‏2 ص‏271.
424) كافى، ج‏2 ص‏273.
425) كافى، ج‏2 ص‏271. بحار، ج‏73 ص‏329.
426) بحار، ج‏73 ص‏360.
427) كافى، ج‏2 ص‏271.
428) كافى، ج‏2 ص‏271.
429) كافى، ج‏2 ص‏269.
430) كافى، ج‏2 ص‏272-275 و 445-446.
431) سفينة البحار، ج‏2 ص‏44.
432) عقاب الاعمال (صدوق)، ص‏598،سفينة البحار، ج‏2 ص‏44.
433) نبا / 20.
434) مجمع البيان، ج‏1 ص‏423.
435) عقاب الاعمال صدوق، ص‏592.
436) ناگفته نماند درباره‏ى پاداش و كيفر گناه، شيخ صدوق قدس سره (متوفى‏381) كتاب جامعى به نام «ثواب الاعمال و عقاب الاعمال»، تأليف نموده است.
437) عقاب الاعمال، ص‏594.
438) وسائل الشيعه، ج‏11 ص‏513.
439) دستان نام پدر رستم است.

   

 



پنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:, :: 22:54 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد

   چه کنیم از مرگ نترسیم                                                                                                                               براى اينكه از مرگ نترسيم، ابتدا بايد چيزهايى را كه از عوامل ترس است از بين ببريم، يعنى اگر ريشه ترس، ناآگاهى و ضعف شناخت و خيال نابودى و سقوط است، بايد به دليل عقل و راهنمايى‏هاى قرآن بدانيم كه مرگ به معناى نيستى نيست و بدين وسيله با اوّلين عامل ترس از مردن مبارزه كنيم.

 اگر ترس به خاطر دلبستگى به دنيا و جدايى از مال و فرزند و همسر است، بايد بدانيم كه اگر خداوند در آستانه مرگ ما را از خانه و مال و فرزند فانى جدا مى‏كند، در عوض نعمت‏هاى ديگر (كه قابل قياس با نعمت‏هاى دنيا نيست،) در اختيارمان قرار مى‏دهد. پس بايد در دنيا سعى كنيم كه زاهد باشيم و نگذاريم حبّ دنيا در دل ما آنچنان اثر كند كه جدايى از آن مثل كندن چسب زخم از پشت دست، سبب زجر ما شود. 

 البتّه منظور اين نيست كه مال و ثروت بد است، بلكه علاقه و وابستگى به آن خطرناك است كه سبب ترس از مرگ و جدايى از آن مى‏شود. زيرا مالى كه بتوان با آن آخرت را آباد كرد، باعث اشتياق انسان به مرگ و ترك دنيا مى‏شود.

 اگر ترس به خاطر تصوّر ورود به يك مرحله مبهم و تاريك و خطرناك است، بايد بدانيم كه راه مرگ تاريك نيست، بلكه پاگذاردن به يك مرحله از مراحل تكاملى انسان است و در جاى خود لازم و زيباست. زيرا مرگ و حركت به سراى ديگر و طىّ كردن مراحل تكاملى، يكى پس از ديگرى سبب رشد و امرى لازم و ضرورى است.

 اگر بيم مرگ به خاطر كمى‏توشه راه و ايمان و عمل صالح است، بايد خودمان رابا توشه تقوا مجهز نماييم. همان گونه كه قرآن كريم سفارش مى‏فرمايد: «وتَزوّدوا فَانّ خَيرَ الزّادِ التَّقوى‏»( بقره، آيه‏197) توشه برداريد كه بدون شك بهترين توشه‏هاى راه شما تقوا مى‏باشد.

 اگر به خاطر تخلّفات و گناهان بسيارى است كه مرتكب شده‏ايم، بايد ضمن توبه و جبران آن، بدانيم كه خداوند «ارحم الرّاحمين» است و رحمت او بر غضبش پيشى دارد.

 پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمود: «لو تَعلَمونَ قَدرَ رَحمَةِ اللّه لَاتّكلتُم علَيها»( نهج‏الفصاحه، كلام‏319.

) اگر مى‏دانستيد كه چقدر لطف و رحمت خداوند بزرگ است، بر آن تكيه واعتماد مى‏كرديد و هرگز به خود ترس راه نمى‏داديد.

 آرى، اساس ترس ما از مردن، همان ضعف عملكرد و تخلّفات زياد ماست كه آن هم با توبه و كارهاى خوب و اميد صادقانه، قابل جبران است.



جمعه 18 مرداد 1392برچسب:, :: 1:22 ::  نويسنده : سید عباس علوی نژاد

به اندازه فاصله زانو تا زمین

روزی دو مرد جوان نزد استادی آمدند و ازاو پرسیدند:
" فاصله بین دچار یک مشکل شدن تا راه حل یافتن برای حل مشکل چقدراست؟"

استاد اندکی تامل کرد و گفت:

"فاصله مشکل یک فرد و راه نجات او از آن مشکل برای هر شخصی به اندازه فاصله زانوی او تا زمین است!"

  آن دو مرد جوان گیج و آشفته از نزد او بیرون آمدند و در بیرون مدرسه با هم به بحث و جدل پرداختند. اولی گفت:" من مطمئنم منظور استاد معرفت این بوده است که باید به جای روی زمین نشستن از جا برخاست و شخصا برای مشکل راه حلی پیدا کرد. با یک جا نشینی و زانوی غم در آغوش گرفتن هیچ مشکلی حل نمی شود. "

دومی کمی فکر کرد و گفت:" اما اندرزهای پیران معرفت معمولا بارمعنایی عمیق تری دارند و به این راحتی قابل بیان نیستند. آنچه تو می گویی هزاران سال است که بر زبان همه جاری است و همه آن را می دانند. استاد منظور دیگری داشت."

آندو تصمیم گرفتن نزد استاد بازگردند و از خود او معنای جمله اش را بپرسند. 
استاد با دیدن مجدد دو جوان لبخندی زد و گفت:

" وقتی یک انسان دچار مشکل می شود. باید ابتدا خود را به نقطه صفربرساند. نقطه صفر وقتی است که انسان در مقابل کائنات و خالق هستی زانو می زند و از او مدد می جوید.

بعد از این نقطه صفر است که فرد می تواند برپا خیزد و با اعتماد به همراهی کائنات دست به عمل زند. بدون این اعتماد و توکل برای هیچ مشکلی راه حل پیدا نخواهد شد. باز هم می گویم...

فاصله بین مشکلی که یک انسان دارد با راه چاره او ، فاصله بین زانوی او و زمینی است که برآن ایستاده است



صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید با سلام خدمت بازدید کننده های محترم همچنین هم شهری های عزیز.از بازدید کننده های عزیز وبزرگوار که از این وبلاگ بازدید کردند کمال تشکر را دارم. یادتون نره. منتظر نظرات آموزنده شما هستم با تشکر.
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سیوجان و آدرس payam59.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.








نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 43
تعداد نظرات : 29
تعداد آنلاین : 1